چو حال زار من خسته دل تو می دانی
به شرح حال چه حاجت که در دل و جانی
به سرّ سینه مردان که از میانه جمع
به لطف خویش برون بر تو این پریشانی
بگیر دامن اخلاص و نیک مخلص باش
دلا خلاص نیابی یقین به پیشانی
چو آب روی من خسته برده ای تا کی
بر آتش غم عشقم چو دود بنشانی
به اوّل ار نکنی فکر عاقبت ای دل
به آخرت نبود هیچ جز پشیمانی
چو من ز روی ارادت تو را ثنا خوانم
مرا چرا تو به خواری ز پیش می رانی
ز دامن تو ندارم به تیغ دست امید
که گر به قهر برانی به لطف وا خوانی
گرم به قهر برانی ز درگهت نروم
کجا رود ز در لطف بنده جانی
مراد دل همه در کام نامرادی دان
که در جهان همه حالی تو نیک می دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.