چون چشم بد از روی خودم دور چه داری
روی از من دل سوخته مستور چه داری
خورشید جهانتاب بگو راست چو قدش
کز پرتو روی بت من نور چه داری
چون نیش جفا می زنیم دم به دم ای جان
مرهم تو ز ریش دل من دور چه داری
چشم تو که آموخت به مستی گه و بی گه
از نرگس شهلاش تو مخمور چه داری
رنجور فراقم گذری بر سر ما کن
آخر تو جواب من رنجور چه داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقش اشاره میکند و از دوری و درد فراق شکایت میکند. او از معشوق میپرسد که برای تابش خورشید مانند چهره او چه دارد و همچنین از جفاهای عشق و رنجی که متحمل شده، سخن میگوید. شاعر در نهایت از معشوق میخواهد که کمی بر سر آنها گذر کند و به حالم رسیدگی کند، چون همواره در پی پاسخ دادن به اوست. این شعر عواطف عاشقانه و حسرت را به زیبایی بیان کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی نگاهم را از تو دور کردهام، پس چرا روی خودت را از من پنهان میکنی؟ دل سوختهام را چرا نمیبینی؟
هوش مصنوعی: ای خورشید تابان، بگو راست بگو که قد تو چقدر است، چون از زیبایی چهره ی معشوق من، چه نوری از تو ساطع میشود؟
هوش مصنوعی: هر بار که به من صدمه میزنی، ای عزیز، مرهم تو از دل زخمدار من دور است.
هوش مصنوعی: چشم تو به من یاد داده که همیشه در حال مستی باشم، گاهی با حال و گاهی بی حال. از نرگس زیبایت بگو، تو که غرق در خماری هستی، چه احساسی داری؟
هوش مصنوعی: ای کاش یکبار به من سر بزنی و از حال و روزم باخبر شوی؛ چون برای من که در غم جدایی رنج میکشم، هیچ خبری از تو ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.