صبا بازآ که درمانم تو داری
نسیم زلف جانانم تو داری
منم رنجور و مهجور از فراقت
دوای این دل و جانم تو داری
طبیبان از علاجم خسته گشتند
شفای درد من دانم تو داری
بیاور بوی زلفت تا شوم خوش
که در هجران پریشانم تو داری
بگویش از من مسکین خدا را
منم سرگشته سامانم تو داری
نگویی ای بت دلخواه تا کی
چنین بی هوش و حیرانم تو داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از محبوبش میخواهد که دوباره نزد او برگردد، زیرا تنها او میتواند درد و رنجش را درمان کند. او از دوری معشوق رنج میبرد و طبیعی است که طبیبان نیز از درمان او ناتوانند. شاعر در انتظار بوی زلف محبوب است تا آرامش یابد و از وضعیت بیخبری و سرگشتگیاش شکایت میکند و از محبوب میخواهد که هرچه زودتر به او مروت کند.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، دوباره بازگرد که تو درمان دل شکستهام را داری و بوی خوش زلف محبوبم از آن توست.
هوش مصنوعی: من در غم و دوری تو در درد و رنج هستم و تو دارو و درمان دل و جانم را در دست داری.
هوش مصنوعی: پزشکان از درمان من ناامید شدهاند و دردی که دارم را فقط تو میدانی که چگونه درمانش کنی.
هوش مصنوعی: بیا و بوی موهایت را بیاور، که من در این دوری ناراحت و آشفتهام و تو در آرامش قرار داری.
هوش مصنوعی: به او بگو که من یک مسکین هستم و خداوند را تنها به خاطر تو میپرستم. من در زندگیام بیهدف و سرگشتهام، اما تو آن سامان و آرامش را داری.
هوش مصنوعی: نگو که ای معشوق محبوب من، تا چه زمانی من بیخبر و سردرگم در عشق تو هستم. تو در حال تماشای من هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو داری قلب هم جانم تو داری
که هم پیدا و پنهانم تو داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.