داغ فراقت دل من سوختست
وز همه عالم نظرم دوختهست
عشق تو در جان و دلم آتشی
از غم هجران تو افروختهست
این دل بیچاره ی من کوه کوه
محنت هجران تو اندوختهست
نرگس جادوی جهان گوییا
ساحری از چشم تو آموختهست
این دل بیچاره به ملک جهان
خاک کف پای تو نفروختهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و سوز دل ناشی از جدایی از معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که عشق معشوقش مانند آتشی در دل و جانش شعلهور شده و درد فراق او را به شدت رنج میدهد. دل شاعر همچون کوهی از درد و غم انباشته است و او به نرگس زیبای معشوقش اشاره میکند که جادوی چشمانش را آموخته است. در نهایت، شاعر میگوید که این دل بیچاره حتی خاک پای معشوق را هم به دنیا و ملک آن نمیفروشد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری تو دچار درد و آتش شده و از هر چیزی در جهان فقط به تو فکر میکنم.
هوش مصنوعی: عشق تو در وجود و قلب من شعلهای از غم دوریات روشن کرده است.
هوش مصنوعی: دلِ غمگین من پر از درد و رنج جدایی از تو شده است.
هوش مصنوعی: نرگس، که به زیبایی چشمنوازش معروف است، گویی از قدرتی جادویی برخوردار است که شعری از نگاه تو را فراگرفته است.
هوش مصنوعی: این دل بیچاره هیچ وقت شرافت و ارزش خود را به خاطر دنیا و زیباییهای آن، زیر پای تو قرار نداده و به بهایی نرسانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح که پروانگی آموختهست
خوشتر ازان شمع نیفروختهست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.