گنجور

 
جهان ملک خاتون

داغ فراقت دل من سوختست

وز همه عالم نظرم دوختست

عشق تو در جان و دلم آتشی

از غم هجران تو افروختست

این دل بیچاره ی من کوه کوه

محنت هجران تو اندوختست

نرگس جادوی جهان گوییا

ساحری از چشم تو آموختست

این دل بیچاره به ملک جهان

خاک کف پای تو نفروختست