دارم به لطف عام تو چشم عنایتی
بنگر به حال زارم و فرما رعایتی
عمریست تا دو چشم امیدم به راه توست
تا بشنوی به گوش خود از من حکایتی
درد فراق را چه دهم شرح در غمت؟
گویی که از عذاب جحیمست آیتی
گویند دل به دل رود ای دوست چون بریم
آخر نکرد در دل سختت سرایتی
گفتم مگر به عقل کناره کنم ز عشق
با عشقِ دوست عقل ندارد کفایتی
جانا تو قول دشمن بدگو مکن قبول
گر کردهاند از من مسکین روایتی
جرمی نکردهایم ولی با وجود آن
جان میدهیم قبول کنی ار حمایتی
بازآ که دیده در غم هجرت به جان رسید
مشتاق روی توست دل من به غایتی
کز سر خبر ندارد و از جان شده ملول
آری مگر ز غیب ببخشد هدایتی
ملک دلم خراب شد از ماجرای غم
سلطان عشق دوست برافراخت رایتی
ما را پناه بر در توست ای جهانپناه
فرما نظر به حالم و میکن حمایتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و فراق است. شاعر از معشوق میخواهد به حال زار و دلتنگیش توجه کند و از او درخواست حمایت و محبت دارد. او به دو چشم انتظارش اشاره میکند که همیشه به راه محبوب دوخته شدهاند. شاعر از درد جدایی و عذاب ناشی از آن سخن میگوید و از معشوق میخواهد که مانند زهر برایش سهمی از محبت داشته باشد. او همچنین به این نکته اشاره میکند که علیرغم گناهانش، هنوز در جستجوی محبت و حمایت معشوق است و به او ندا میدهد که عشق از عقل برتر است. شاعر در نهایت، خواستار بازگشت معشوق و توجه به حال خود میشود.
هوش مصنوعی: من به لطف و کرم تو امیدوارم، به حال پریشان من نظر کن و توجهی به من داشته باش.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که چشمانتظار تو هستم، تا شاید گوش کنی و از من داستانی بشنوی.
هوش مصنوعی: درد جدایی را چگونه میتوانم توصیف کنم در غم تو؟ انگار که نشان از عذاب جهنم است.
هوش مصنوعی: میگویند که دلها به یکدیگر جذب میشوند، ای دوست؛ اما وقتی ما برویم، آیا تو دیگر در دل سختت جای نخواهی داشت؟
هوش مصنوعی: گفتم شاید بتوانم با استفاده از عقل از عشق به دوستی فاصله بگیرم، اما فهمیدم که عقل در برابر عشق و محبت قادر به تامین نیازها و خواستههای واقعی من نیست.
هوش مصنوعی: عزیزم، به حرفهای دشمنان توجه نکن و آنها را نپذیر، زیرا آنها از من بیچاره افکاری را گفتهاند که حقیقت ندارد.
هوش مصنوعی: ما هیچ گناهی نکردهایم، اما با این حال جانمان را فدای تو میکنیم، اگر بپذیری که ما را حمایت کنی.
هوش مصنوعی: برای کمک به حال و دل من برگرد، زیرا چشمم از غم دوری تو به نهایت رسیده است و دل من به شدت مشتاق دیدن تو است.
هوش مصنوعی: کسی که از حقیقت آگاه نیست و از زندگی خسته شده، تنها اگر از عالم غیب راهنمایی دریافت کند، میتواند به آرامش برسد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ماجرای درد و غم عشق به معشوق، به شدت ناراحت و پریشان شده است.
هوش مصنوعی: ما به تو پناه میبریم ای که پناه جهان هستی، بر حال ما نگاه کن و یاریام کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی
نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی
پیشم نهد زمانه ز تیمار سورتی
هر گه که بخوانم ز اندوه آیتی
از حبس من به هر شهر اکنون مصیبتی
[...]
ای در کف تو جایگه هر کفایتی
در زیر شکر و منت تو هر ولایتی
هر ساعتی ز اختر سعدت معونتی
هر لحظهای ز شاه جهانت عنایتی
بر هر زبان ز وصف کمال تو سورتی
[...]
ای آفتاب از ورق رویت آیتی
در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی
هرگز ندید هیچ کس از مصحف جمال
سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی
بر نیت خطت که دلم جای وقف دید
[...]
ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی
وی از سپاه رای تو خورشید رایتی
کرده زبان سوسن آزاد هر نفس
در باب لطف از دم خلقت روایتی
درشان حادثات بود گاه حلّ و عقد
[...]
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
حق را به روزگار تو با ما عنایتی
گفتم نهایتی بود این درد عشق را
هر بامداد میکند از نو بدایتی
معروف شد حکایتم اندر جهان و نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.