من ندیدم ای دل سرگشته جز بیداد ازو
می کنم هر لحظه ای صد داد و صد فریاد ازو
جز غم و اندوه ازو حاصل نشد هرگز مرا
ای مسلمانان شبی هرگز نگشتم شاد ازو
جان من در آتش هجران محبوبان بسوخت
بس که در سر هر دمم سودای خام افتاد ازو
بر سر خاک رهم بنشاند و زد آتش به ما
نیست باری این زمان در دست من جز باد ازو
دل جوابم داد گفتا این سخن با دیده گو
ز آنکه می باشد همشیه عشق را بنیاد ازو
چون ز دست دیده و دل من در آب و آتشم
دیده را در خون کنم و آنگه کنم فریاد ازو
آنکه این عیار شهرآشوب با ما می کند
گر مرا عاری بود هرگز نیارم یاد ازو
گشتم از جان بنده ی آن قد و بالا در جهان
زآنکه شد در بوستان سرو چمن آزاد ازو
چون به بستان بگذرد روزی به ناز آن سروناز
از قد افتد بی تکلف قامت شمشاد ازو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق خود درباره عشق و جدایی از محبوبش میپردازد. او میگوید که جز رنج و غم از عشق چیزی نصیبش نشده و هر لحظه فریاد میزند که از این وضعیت راضی نیست. جانش در آتش عشق میسوزد و هیچ چیزی جز باد در دست ندارد. او به دوستانش (مسلمانان) اشاره میکند که هرگز شادی را در این عشق تجربه نکرده است. همچنین، دلش به او میگوید که عشق همیشه پایه و اساس دارد و او در بین درد و آتش، فریاد میزند. در نهایت، شاعر به زیبایی و آزاد بودن محبوبش در جهان اشاره میکند و به تنهائی و دردهای خود در نبود او میپردازد.
هوش مصنوعی: دلِ سرگشتهام را جز ستم و بیرحمی چیزی ندیدم، به همین خاطر در هر لحظه، صدای ناله و فریاد از آن ستم میزنم.
هوش مصنوعی: غیر از غم و اندوه، هیچ چیزی از او به دست نیاوردم. ای مسلمانان، هرگز شبی را از او شاد نبودهام.
هوش مصنوعی: جان من به خاطر دوری از معشوقان به آتش سوخت، زیرا در هر لحظه فکری خام و ناپسند از آنان به سرم میزند.
هوش مصنوعی: در کنار خاک من نشسته و آتش به جانمان زدهاند، در این لحظه چیزی جز باد در دست من نیست.
هوش مصنوعی: دل به من گفت که باید با چشم ببینی این موضوع را، زیرا عشق همواره از این منبع نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: دل من در آتش و آب گرفتار است و به خاطر درد و رنجی که میکشم، نمیتوانم سکوت کنم و باید فریاد بزنم تا از این وضعیت رهایی یابم.
هوش مصنوعی: اگر آن کسی که اینگونه شور و آشوب در زندگیام بهوجود میآورد، اگر من هیچگاه به یادش نمیافتم، هرگز نمیتوانستم بدون او زندگی کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر قد و قامت آن محبوب، جانم را فدای او کردم و به همین دلیل در این دنیا احساس آزادی میکنم، چرا که در باغ و بوستان مانند سرو بلند و آزاد است.
هوش مصنوعی: وقتی روزی زیبایی و ناز را به باغ میبرد، قد و قامت او به راحتی و بدون تظاهر، به زیبایی و استقامت درخت شمشاد میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داشتم روزی دلی بر من بسی بیداد ازو
رفت و جز خون جگر کاری دگر نگشاد ازو
ناله و فریاد من رفت از زمین تا آسمان
ناله از دل میکند فریاد ازو فریاد ازو
در پی دل چند گردم کاب رویم ریخت دل
[...]
ریخت مژگانت که ویرانی بود آباد ازو
یک بغل چاکم به رنگ غنچه در دل داد ازو
بسکه با درد فراق دوستان رفتم به خاک
تربتم را گر بیفشاری چکد فریاد ازو
دل خرابی را غمی امشب عمارت می کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.