بس روز به عشق تو بریدیم بیابان
بس شب به غم هجر تو بردیم به پایان
تو پادشه کون و مکانی به حقیقت
آخر نظری کن به دل تنگ گدایان
ای دل نشنیدی تو که در عهد غم او
رحمت نبود در دل بی مهر و وفایان
ای دل به نثار قدم آن بت مهوش
ما را نبود هیچ بجز دیده گریان
جان در غم او سوخت و جهان در غم او شد
باشد که کند یک نظری بر دل بریان
در درد فراق رخت ای مایه روحم
خون می رود از دیده غم دیده چو باران
چون جان و جهان در سر کار غم او شد
بر خون من خسته چرا گشت شتابان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق عمیق و درد فراق میپردازد. شاعر از روزها و شبهایی سخن میگوید که به خاطر عشق محبوبش گذرانده است و از غم جدایی رنج میبرد. او از محبوب به عنوان پادشاه عالم یاد میکند و از او میخواهد نگاهی به دل پریشان محبتجویان بیندازد. همچنین، شاعر به یاد میآورد که در دوران غم، رحمت و محبت بین انسانها وجود ندارد. او ابراز میکند که جانش در غم محبوب سوخته و چشمانش تنها به اشک آلوده است. در نهایت، احساس میکند که فراق او مایه درد شدیدش شده و دلش به درد آمده است، خواهان نگاهی از سوی محبوبش است.
هوش مصنوعی: ما روزهای زیادی را به خاطر عشق تو گذراندهایم و شبهای زیادی را به خاطر غم دوریات به پایان رساندهایم.
هوش مصنوعی: ای تو پادشاه جهان و مکان، به واقع نگاهی به دلهای تنگ و پر از نیازی که در پیش رویت هستند بینداز.
هوش مصنوعی: ای دل، نشنیدی که در زمان غم او، در دل کسانی که بیمحبت و وفا هستند، رحمت و لطفی وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: ای دل، جز اشکهای بیپایان، هیچ چیزی برای قربانی کردن در راه قدمهای آن معشوق زیبا نداریم.
هوش مصنوعی: دل در عشق او به شدت دچار درد و رنج شد و تمام جهان هم در غم او ناله کرد. امیدوارم روزی نگاهی به دل سوختهام بیندازد.
هوش مصنوعی: در عذاب جدایی تو، ای که روح من به تو وابسته است، اشک های من مانند باران از چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: پس از اینکه تمام وجودم به خاطر غم او پر از اندوه شد، دیگر چطور میتوانم بیخیال خون دل خودم شتابان حرکت کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این گنبد گردان که برآورد بدین سان
…ـان
ای منظره و کاخ برآورده به خورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان
تاچون ز در باغ درآید مه نیسان
از دیدن او تازه شود روی بساتین
این گنبد پیروزهٔ بیروزن گردان
چون است چو بستان گه و گاهی چو بیابان؟
من خانه نه دیدم نه شنیدم به جز این نیز
یک نیمه بیابان و دگر نیمه گلستان
ناگاه گلستانش پدید آرد گلها
[...]
المنه لله که خورشید خراسان
از برج شرف گشت دگر باره درخشان
المنه لله که آراست دگر بار
دیوان خراسان بسزاوار خراسان
المنه الله که از کشتی عصمت
[...]
آن غیرت یزدان نگر و قدرت یزدان
از قدرت یزدان چه عجب غیرت چندان
هرگز نرسد کس بسر قدرت ایزد
هرگز نرسد کس بسر غیرت یزدان
گه کوه و بیابان کند از باغ و بساتین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.