قدم نه شاه باز ما دمی در کوی درویشان
نظر کن یک زمان از لطف آخر سوی درویشان
شدم درویش راه تو رهم بگشا به کوی خود
که بادی می وزد بس خوش، دلا از کوی درویشان
نگار چابک دلبر به زلف همچو چوگانش
ز میدان جهانداری ربوده گوی درویشان
نهال وصل جانانم به خشکی می کند میلی
مگر از لطف خود آبی کند در جوی درویشان
اگر خواهم زکات حسن از رویت مکن عیبم
که باشد سخت میدانم چو آن دل سوی درویشان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.