من تو را یار خویش می دانم
همچو مرهم به ریش می دانم
چون نداری عنایتی سوی ما
این هم از بخت خویش می دانم
بی رخت گل ز خار نشناسم
بی لبت نوش نیش می دانم
از جفا کم نمی کنی چکنم
من وفا از تو بیش می دانم
گرچه بیگانگی کنی با ما
من تو را به ز خویش می دانم
هرچه دشمن مرا ز پس گوید
فعل او را ز پیش می دانم
مذهب عشق ما دگر چیزست
من جهان را ز کیش می دانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و ارتباط خود با محبوبش اشاره میکند و او را یار و مرهم زندگیاش میداند. با وجود کممحلی محبوب، شاعر این رفتار را به شانس خود نسبت میدهد. او اعلام میکند که بدون وجود محبوب، زندگیاش تلخ و بیمعناست و حتی اگر محبوب به او جفا کند، او همچنان وفادار خواهد بود. شاعر همچنین تأکید میکند که با وجود بیگانگی، محبوبش را به خود نزدیکتر از هر کس دیگری میداند و نظرات دشمنان را نادیده میگیرد. در پایان، او به مذهب و فلسفه عشق اشاره میکند و عشق را چیزی متفاوت و خاص میداند.
هوش مصنوعی: من تو را همچون دوستی نزدیک و ارزشمند می شناسم، مانند یک داروی تسکیندهنده که بر زخمها اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از سوی تو توجهی به ما نمیشود، و من این را به سرنوشت خودم نسبت میدهم.
هوش مصنوعی: بدون دیدن چهرهات، گل را مانند خار میشناسم و بدون لبهای تو، طعم نوش را فقط مانند زهر میدانم.
هوش مصنوعی: شما همیشه ظلم و بیمهرتی کردهاید، اما من بیشتر از آنچه که انتظار داشتم، از شما وفا و مهربانی میدانم.
هوش مصنوعی: هرچند که با ما بیگانه عمل کنی، من هنوز تو را به عنوان یکی از خودم میشناسم.
هوش مصنوعی: هر چه دشمن درباره من بگوید، من از هدف و نیت او از قبل آگاه هستم.
هوش مصنوعی: مکتب عشق ما با هر چیزی فرق دارد، من تمام دنیا را بر اساس عشق میشناسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.