شب تیره گیتی چو یکسان نمود
برفت آتبین با سپاهش چو دود
به لشکرگه آمد به نزدیک کوه
بخواند آن زمان کوش را از گروه
چو بنشست با او در آمد به راز
که هست این سپاهی گران رزمساز
نگویی مرا تا چه چاره کنم؟
بدین کین بلا را کرانه کنم؟
بدین ساز و مردان و اسبان جنگ
بترسم که نامم شود زیر ننگ
بدو کوش گفت ای سرافراز شاه
میندیش از این بیکرانه سپاه
که ما پشت را سوی کوه آوریم
همه لشکرش را ستوه آوریم
اگر هرچه در روی گیتی سپاه
بیاید، نیابد بدین کوه راه
مگر کآسمانی بود کار ما
بخوابد سربخت بیدار ما
چو فرمان پدید آمد از آسمان
به کوه و به ماهون سرآید زمان
همانا که بر ما شمرده ست دَم
نباشد به یک دم زدن بیش و کم
دل آتبین گشت خرسند و خوش
ز گفتار آن شیردل پیرفش
فراوانش بستود و کردش گُسی
سوی خیمه ی خویش شد هر کسی
از اندرز جمشید شاه آتبین
پر اندیشه بودی همه سال از این
کجا گفت فرزند خود را به راز
ز دشمن به پرهیز باشید باز
چنان بود باید شما را نهان
که گویند کس نیست اندر جهان
چو آرد به روی شما روی بخت
نبیره ی مرا بر نشاند به تخت
ز ضحاکیان کس نماند بجای
شما را دهد پادشاهی خدای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعرانه، آتبین، شاه جنگجو، در حال نگرانی دربارهی سپاهش است که به نظر او در برابر دشمنان قوی و بینظیری قرار دارند. او به کوش، یکی از فرماندهانش، میگوید که باید چارهای بیندیشند تا از این بلا رها شوند. کوش به او دلداری میدهد و میگوید که نگران نباشد، زیرا آنها میتوانند سپاه دشمن را شکست دهند و به کوه پناه ببرند. او به آتبین میگوید که هیچ نیرویی نمیتواند به این کوه نزدیک شود و نجات آنها از آسمان فرستاده خواهد شد. آتبین از این گفتار آرام میشود و همه سربازان به خیمههای خود میروند. داستان به حکایات قدیمی و تجربههای گذشتهی جمشید، پادشاه بزرگ، اشاره میکند که به فرزندانش توصیه کرده بود از دشمنان بپرهیزند و در خفا عمل کنند تا روزی پادشاهی در انتظارشان باشد.
هوش مصنوعی: در شب تاریک دنیا، وقتی همه چیز مشابه به نظر میرسد، آتشزن با سپاهش مانند دود محو و ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: به میدان جنگ نزدیک کوه رفت و به یارانش فرمان داد که آماده شوند و از گروه خود جدا نشوند.
هوش مصنوعی: وقتی که او نشست، به راز و نیاز پرداخت و گفت که این سپاه، جنگجویانی بزرگ و توانمند هستند.
هوش مصنوعی: هرگز نگو که چه کار باید بکنم؟ چون نمیدانم چگونه میتوانم این مصیبت را پایان دهم.
هوش مصنوعی: من از این لشکر و سربازان و اسبهای جنگی میترسم، زیرا نمیخواهم نامم زیر سایه ننگ قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: به او بگو که ای پادشاه بزرگ و سرافراز، نگران این جمعیت بیپایان و سربازان نباش.
هوش مصنوعی: ما همه نیروهای خود را به سمت کوه میفرستیم و سپاه دشمن را خسته و ناتوان میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر هر لشکری بر روی زمین بیاید، نمیتواند به این کوه راه پیدا کند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که کار ما به اندازهای مهم باشد که بخواهیم در آسمان نگاه کنیم و بخوابیم، در حالی که بختمان بیدار است؟
هوش مصنوعی: وقتی که دستور و فرمانی از آسمان صادر میشود، وقت آن میرسد که کوهها و دشتها آماده باشند.
هوش مصنوعی: واقعیت این است که زمان در زندگی ما بسیار ارزشمند است و هر لحظه را نمیتوان به راحتی جبران کرد. هر لحظهای که میگذرد، فرصتی گرانبهاست که نباید آن را نادیده گرفت یا دست کم گرفت.
هوش مصنوعی: دل آتشین من به خاطر سخنان آن شیر دل پیر، شاد و خوشحال شد.
هوش مصنوعی: او به شدت از او تمجید کرد و هر کس به سمت چادر خود حرکت کرد.
هوش مصنوعی: شما همیشه با فکر و اندیشه از سخنان جمشید شاه آموختهاید.
هوش مصنوعی: در کجا گفته است که فرزندش را به احتیاط از دشمنان متوجه سازد؟
هوش مصنوعی: باید به گونهای باشید که هر کس در جهان فکر کند شما وجود ندارید و پنهان باشید.
هوش مصنوعی: زمانی که بخت من بر شما جلوه کرد، فرزند من را بر تختی نشاند.
هوش مصنوعی: از خاندان ضحاک کسی باقی نمانده است که به جای شما باشد و خداوند به شما پادشاهی عطا کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.