گنجور

 
ایرانشان

به تو آگهی آمد از هر دوان

خراسان یله کرد و آمد دوان

به جیحون گذر کرد و بیراه و راه

سوی ماورالنّهر شد با سپاه

سپه خواست از کوش و سلم سترگ

ز هر سو بیامد سپاه بزرگ

سپاهی که هامون و دریا و کوه

شد از نعل اسبان ایشان ستوه

سراپرده بر دشت بیکند زد

به مه بر ز خاک سیه بند زد

دو دیده کشیده به راه دراز

که سالار خسرو کی آید فراز

نریمان و قارن ز جیحون گذر

نکردند تا خسرو تاجور

چه فرماید و چون بود رای او

چه آید ز رای دلارای او