وز آن روی چون سلم برگشت، رفت
سوی پهلوان شد همان گاه تفت
ورا دید پژمرده و ناتوان
ز بس خون که از زخم او شد روان
سخن گفتنی نرم و رخساره زرد
پُر از درد دل، لب پر از بادِ سرد
بیاورد سلم از بزرگان روم
تنی چند از ایران و هر مرز و بوم
بزرگان دانا و خسرو پرست
به درمان آن زخم بردند دست
بدو سلم گفت ای جهان پهلوان
میندیش و خیره مگردان روان
که از این درد یزدانت آسان کند
دل دشمنانت هراسان کند
که ما باز داریم از این رزم دست
یکی تا تو بر زین توانی نشست
که بی تو نَه خوب آید آوردگاه
نه کوس و درفش و نه جنگی سپاه
بدو گفت قارن که ای شهریار
زبان را بدین گفته رنجه مدار
به من گر جهان بر سر آید رواست
نه چرخ روان زیر فرمان ماست
یکی کرد گیرم از ایرانیان
جهان را چه سود از من و چه زیان
تو و شاه باید که باشید شاد
مرا نیز در بزم دارید یاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش از داستان، سلم به سوی قهرمان رومی میرود و او را در حال ضعف و ناتوانی مشاهده میکند. قهرمان از شدت زخمها و خونریزی زرد و پژمرده شده است. سلم چند تن از بزرگان روم و ایران را فرا میخواند تا به درمان او بپردازند. او به قهرمان میگوید که نگران نباشد و نباید فکر کند که مشکل او باعث ناتوانی دشمنانش خواهد شد. سلم تاکید میکند که باید رزم را متوقف کنند تا قهرمان بتواند بهبود یابد، زیرا بدون او هیچ جنگی موفقیتآمیز نخواهد بود. قهرمان، قارن، نیز بیان میکند که با توجه به شرایط، شایسته است که همه شاد باشند و خاطر نشان میکند که در صورت نیاز، حاضر است حتی جانش را فدای ایران کند.
هوش مصنوعی: سلم به سوی پهلوان برگشت و در همان لحظه تفت رفت.
هوش مصنوعی: او را دیدم که پژمرده و بیحالت شده بود، به خاطر خون زیادی که از زخمهایش ریخته بود.
هوش مصنوعی: کسی صحبت میکند با لحن ملایم، اما چهرهاش زرد و نشاندهندهی رنج و دردی در دل است. لبهایش هم از سرما و بیحالی پر شده است.
هوش مصنوعی: سلم، که یکی از شخصیتهای مهم و بزرگ روم بود، افرادی را از ایران و سایر سرزمینها به همراه خود آورد.
هوش مصنوعی: افراد بزرگ و دانا که محبت به پادشاهان دارند، برای بهبود آن زخم به کمک شتافتند.
هوش مصنوعی: به او که سلام کرد، گفت: ای قهرمان جهان، نگران نباش و ذهن خود را آشفته نکن.
هوش مصنوعی: این درد تو را قویتر میکند و به راحتی میتواند دل دشمنان من را بترساند.
هوش مصنوعی: ما هنوز مشغول جنگ و نبردیم و کمی صبر کن تا تو هم بتوانی بر اسب بنشینی.
هوش مصنوعی: بدون تو، نه میدان جنگ خوب به نظر میرسد، نه صدای طبل و پرچم و نه ارتشی برای جنگیدن.
هوش مصنوعی: قارن به شهریار گفت: «ای پادشاه، لطفاً با این گفتهات زبان را آزار نده.»
هوش مصنوعی: اگر همه جهان بر من خروش آورد، هیچ اشکالی ندارد؛ چرا که این چرخِ روزگار در اختیار ماست.
هوش مصنوعی: اگر کسی از ایرانیان جهان را جمع کند، برای من چه فایدهای خواهد داشت و چه زیانی به من میرسد؟
هوش مصنوعی: شما و پادشاه باید شاد باشید و مرا نیز در مهمانیتان به یاد داشته باشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.