فرستاد نامه بدان آگهی
بنزدیک آن بارگاه مهی
که از نوبیان مرز کردیم پاک
برآوردم از شهرشان تیره خاک
به فرّ شهنشاه والاگهر
چنین کردم این کشور باختر
چه با باز قمری هم آشیان
همی خانه دارد، ندارد زیان
فریدون از آن نامه شد شادمان
یکی پاسخش کرد هم در زمان
که بادی همه ساله فیروز و شاد
که در نیکنامی بدادی تو داد
بدان دیوساران کسی آن نکرد
که تو کردی ای شیردل در نبرد
بماناد با تو دل و رای رزم
همه ساله باشی تو با جام و بزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.