فریدون بدو گفت کز باختر
یکی رنج پیش آمد و دردسر
که ایرانیان اندر این سالیان
گشاده ندیدند خود را میان
سیاهان نوبین برون آمدند
ز ماهی به دریا فزون آمدند
از ایشان همه مرز ویران شده ست
کنام پلنگان و شیران شده ست
ز نوبی چنان است شش ماهه راه
که در خاک او کرد نتوان نگاه
شده مردم آواره از مرز و بوم
یکی سوی خاور، یکی سوی روم
دوباره فرستادم او را سپاه
ز کُشته همه باختر شد سیاه
چو آباد شد مرز باز آمدند
سیاهان دگر کینه ساز آمدند
دگر باره تاراج گشت آن زمین
چنین بود رای جهان آفرین
همی در دل اندیشه آید فراز
که گر من کنم کشور آباد باز
دگر باره نوبی بیاید چو مورد
شود باختر باز در جنگ و شور
برآرد به گردون از آن مرز خاک
ز مردم شود باختر نیز پاک
مر این کار را جز تو کس نیست مرد
که از جان نوبی برآری تو گرد
سپاهی گزین کن ز مردان کین
ز گنج آنچه باید همی برگزین
از ایدر تو برکش سوی باختر
تو را دادم آن بوم و بر سر بسر
که بر روی گیتی از آن به زمین
نیابی همانا به ایران و چین
همان زر بروید بسان گیا
گیاها همه مایه ی کیمیا
همه کوه و کانش پر از گوهر است
تو را شاید و با تو اندر خور است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: فریدون به یکی از همراهان خود گفت که در سالهای اخیر، ایرانیان دچار رنج و مشکلاتی شدهاند، چرا که نوبیان به سرزمین آنها حملهور شدهاند و هرج و مرج بوجود آوردهاند. بسیاری از مردم آواره شده و به نقاط مختلف فرار کردهاند. او بار دیگر سپاهی به سرزمین باختر فرستاده است، اما با آتش انتقام نوبیان، دوباره آن سرزمین غارت شده است.
فریدون در اندیشه است که اگر بخواهد کشور را آباد کند، نوبیان دوباره حمله خواهند کرد و سرزمینهای آذین شده را از بین خواهند برد. او بر این باور است که کسی جز او نمیتواند به این کار بپردازد و از او میخواهد که سپاهی انتخاب کند و از گنجینهها برای نبرد بهرهبرداری کند. او همچنین به سرزمین باختر به عنوان سرزمینی پر از طلا و گوهر اشاره میکند که ارزش زیادی دارد.
هوش مصنوعی: فریدون به او گفت که از سمت باختر مشکلی پیش آمده و دردسرهایی ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: ایرانیان در این سالها نتوانستهاند خود را در شرایط خوبی ببینند و مشکلات زیادی را تجربه کردهاند.
هوش مصنوعی: جمعی از جوانان سرفراز و شجاع، از دل تاریکیها به عرصهای روشن و پر از فرصتها پا گذاشتند و بر تلاطم دریای زندگی غلبه کردند.
هوش مصنوعی: همه مرزها و تقسیمات از بین رفته و محل زندگی پلنگان و شیران به هم پیوسته است.
هوش مصنوعی: در سرزمین نوبی، به مدت شش ماه نمیتوان به زمینش نگریست، زیرا به شدت گرم و طاقتفرساست.
هوش مصنوعی: مردم از سرزمین خود دور و آواره شدهاند، برخی به سمت شرق و برخی به سمت غرب میروند.
هوش مصنوعی: من دوباره او را به سربازان فرستادم، و از کشتگان، دل همه به شدت غمگین و سیاه شده بود.
هوش مصنوعی: پس از اینکه سرزمین آباد شد، گروهی از سیاهپوستان دوباره به سراغ آمدند و دشمنی و کینهتوزی را با خودشان آوردند.
هوش مصنوعی: بار دیگر آن سرزمین مورد تصرف و غارت قرار گرفت، این چنین بود نظر و اراده خالق جهان.
هوش مصنوعی: در دل من همیشه فکر میگذرد که اگر من تلاش کنم، میتوانم کشور را دوباره آباد کنم.
هوش مصنوعی: دوباره زمانی خواهد رسید که مانند گذشته، جنگ و درگیری در غرب برای ما پیش خواهد آمد.
هوش مصنوعی: از آن سرزمین پاکی به آسمان میرسد، به طوری که مردم نیز از آلودگیها آزاد میشوند.
هوش مصنوعی: تنها تو میتوانی این کار را انجام دهی، زیرا هیچ مردی جز تو نمیتواند به این شکل از جان و دل خود برای دیگران کمک کند.
هوش مصنوعی: نظامیانی را انتخاب کن از میان مردان، که از ثروت و دارایی چیزی را که نیاز داری، برگزینند.
هوش مصنوعی: من تو را از سرزمین خود به سوی غرب بردم و آن مکان و سرزمین را به تو دادم.
هوش مصنوعی: در این دنیا چیزی پیدا نمیشود که در ایران و چین وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم این است که همانطور که گیاهان از زمین جوانه میزنند و رشد میکنند، زر و طلا نیز از دل زمین به دست میآید و همه چیز در واقع میتواند ارزشمند و گرانبها باشد. به عبارت دیگر، تمامی چیزهایی که ممکن است به نظر بیایند معمولی یا بیارزش هستند، در حقیقت میتوانند دارای ارزش بالایی باشند.
هوش مصنوعی: همه کوهها و زمینهایش پر از جواهرات است، شاید تو هم این جواهرات را داشته باشی و با تو در ارتباط باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.