بفرمود تا رفت نستوه پیش
بدو گفت کای مهتر خوب کیش
برو شش هزار از سپه برگزین
سواران و اسب افگنان گاه کین
نگه کن که کاری توان ساختن
که از چینیان کین توان آختن
کمر بست نستوه و لشکر براند
از ایشان یکی نیمه با خود نماند
دگر نیمه مر سرکشی را سپرد
بدو گفت کای نامبردار گرد
برو روی بنمای تا چینیان
بتازند و آرندت اندر میان
به رزم اندرون سستی آغاز کن
گریزِ بهنگام را ساز کن
طلایه چو بر پی بیامد دمان
چنان دان که بروی سرآمد زمان
ز من برگذر تا گشایم کمین
تو بر گرد شمشیر و برنه به کین
بگفت و کمین کرد جایی که شیر
برآن دشت گشتن نیارد دلیر
سپه شان به پیش طلایه رسید
چو آتش طلایه یکی بردمید
ز ترکان خروش آمد و دار و گیر
درخشیدن تیغ و باران تیر
سپاه فریدون چو زخم درشت
بدیدند، یکسر بدادند پشت
گریزان وزآن پس دلیران چین
چنین تا گذشتند نیز از کمین
سرافراز نستوه با آن سپاه
کمین برگشادند و بستند راه
سپاهِ گریزان ز پس کرد روی
بان دشت، خون اندر آمد به جوی
چو شیران آشفته بر کوفتند
گهی سینه و گاه سر کوفتند
شد از کُشته توده در آن یک زمان
تو گفتی شرنگ آمد از آسمان
دلیران ایران، چو تیره شبان
بیابند گرگان رمه ی بی شبان،
برآن دشمنان برگشادند دست
چو شیران زوش و چو پیلان مست
چو یک بهره کشتند از ایشان به تیغ
دگر بهره جستند راه گریغ
همی تاخت نستوه بر پی دوان
خوی و خون شد از باد پایان روان
چنین تا به لشکر گه چین رسید
ز خون رنگ گفتی به پروین رسید
فزون کشته بود از یلان سه هزار
همه دشت پر جوشن آبدار
سوی قارن آمد چنان تافته
به پیروزی و کام دل یافته
ببوسید یال و برش پهلوان
بیامد بجای نیایش نوان
همی گفت کای پاک نیکی شناس
بدین آرزو از تو دارم سپاس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: نستوه از سوی فریدون مأموریت مییابد تا شش هزار سوار را انتخاب کند و به جنگ با چینیان برود. او لشکرش را آماده میکند و به فرماندهی یکی از سردارانش، دستور میدهد تا با فریب چینیان، آنها را به کمین بکشاند. در نهایت، دشمنان به جنگ میآیند و نستوه و لشکرش با آنها درگیر میشوند. فاصلهی نبرد به شدت خونین میشود و سپاه ایران به پیروزی بزرگی دست مییابد، به طوری که تعداد زیادی از دشمنان کشته میشوند. سپس نستوه به قارن میرسد و از پیروزی خود و کمک خداوند شکرگزاری میکند.
هوش مصنوعی: دستور دادند که نستوه به پیش برود و به او گفت که ای رئیس با فرهنگ و نیک سیرت.
هوش مصنوعی: برو و شش هزار نفر از سپاهیان را انتخاب کن، سوارکاران و تیراندازان را که آماده نبردند.
هوش مصنوعی: به دقت توجه کن که آیا میتوانی کاری انجام دهی که از چینیها نتوانی یاد بگیری یا تقلید کنی.
هوش مصنوعی: با تمام قدرت و اراده خود آماده رفتن شد و به طوری عمل کرد که هیچکس از آنها نتوانست با او بماند.
هوش مصنوعی: نیمه دیگر سرکش را به او سپرد و گفت: ای کسی که به نام شناخته شدهای.
هوش مصنوعی: برو و چهرهات را نشان بده تا چینیها به سمت تو بیایند و تو را در آغوش بگیرند.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، نباید دست دست کنی و باید به موقع از موقعیتهای دشوار فرار کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا میرسد و نور خورشید بر روی زمین میافتد، بدان که دوران تازهای آغاز شده است.
هوش مصنوعی: از من دور شو تا بتوانم تلهام را برای شما بچینم، دور تا دور سلاحم و با خشم تو.
هوش مصنوعی: او گفت و در جایی کمین کرد که شیر نتواند به آن دشت بیاید و شجاعان را به خطر نیندازد.
هوش مصنوعی: سربازان به جلو حرکت کردند و مانند شعله آتش، پیشرو خود را به جلو بردند.
هوش مصنوعی: از ستم و هیاهوی ترکها، صدایی بلند شد و در این میان، تیغها درخشید و تیرها باریدن گرفت.
هوش مصنوعی: سپاه فریدون وقتی زخم بزرگ را دیدند، تمام قدرت و انرژی خود را برای مقابله با آن صرف کردند.
هوش مصنوعی: ترس و هراس را کنار گذاشتند و دلیران چین پس از اینکه از کمین گذشتند، به bravado و دلیر بودن خود ادامه دادند.
هوش مصنوعی: با ارادهای قوی و بدون ترس، نیروهای خود را آماده کردند و راهها را بستند.
هوش مصنوعی: نیرویی که در حال فرار بود، در دشت عقبنشینی کرد و خون به جویها روانه شد.
هوش مصنوعی: مثل شیرانی خشمگین به شدت حملهور شدند و گاه سینهی دشمن را زخمی کردند و گاه بر سر او کوبیدند.
هوش مصنوعی: در آن زمان، شور و هیجان زیادی به وجود آمد، و تو گفتی که سمّی از آسمان نازل شده است.
هوش مصنوعی: دلیران ایران، مانند شبانی هستند که در تاریکی شب، گلهای از گرگها را در بیابان پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: دشمنان دست به عمل زدند و با شجاعت و قدرتی همچون شیران و با بدنی نیرومند مانند فیلها، به میدان آمدند.
هوش مصنوعی: وقتی که از این افراد یک بهره را با شمشیر برداشتند، آنها به دنبال راهی دیگر برای فرار شدند.
هوش مصنوعی: او با قدرت و شتاب به سمت جلو میدود، در حالی که نفسش را از شدت خشم و انرژی پایان نمیدهد و شجاعتش مانند نسیمی جاری است.
هوش مصنوعی: وقتی که لشکر به میدان جنگ رسید، رنگ خون بر صورتها افتاد و انگار به درخشش ستارهها رسیده بودند.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، سه هزار دلاور کشته شده بودند و تمامی دشت پر از خون و آثار جنگ بود.
هوش مصنوعی: به سوی قارن رفت و با موفقیت و خوشحالی به هدف خود رسید.
هوش مصنوعی: پهلوانی به جای نیایش، یال و برش را بوسید و به او احترام گذاشت.
هوش مصنوعی: او میگفت: ای نیکوکار که همیشه خوبیها را میدانی، به خاطر این آرزو که از تو دارم، سپاسگزارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.