ز گفتار ایشان دژم گشت شاه
همی از تن خویش دید آن گناه
همی گفت کای برتر از ماه و مهر
به دل در تو آراستی کین و مهر
به گیتی تو دادیش چندان زمان
که در خویشتن گردد او بد گمان
شود ناسپاس از تو یکبارگی
نه یاد آیدش مرگ و بیچارگی
بفرمود تا قارن رزم زن
بیامد شتابان بدان انجمن
بپرسید و بنشاند و بنواختش
به چرخ برین سر برافراختش
بدو گفت کای نیک یار من
دلیر و سوار و سپهدار من
یکی تیز گردان بدان رای و هوش
که جانم بپردازی از رنج کوش
جهان پُر ز داد است بر کامگر
مگر چین و مکران و آن بوم و بر
همه روی گیتی به خواب اندراند
مگر چین کزآن سگ به تاب اندراند
ز رنج کسان و ز روزِ دراز
چنان گشت گردنکش و بی نیاز
که گوید همی در جهان سربسر
چو من کیست روزی ده جانور
گر آن را بمانم بجای نشست
بدین بیهده باز دارمش مست
بپرسد مرا داور کردگار
ز بیداد آن دیو، روز شمار
فرستادم او را دوباره سپاه
گریزان بیامد بدین بارگاه
اگر چند رنجور بینم تنت
بفرسود یال و بر از جوشنت
نبینم کسی را از ایرانیان
که امروز بندد بدین کین میان
نبردی که با کوش روز نبرد
درآورد گوید که از راه برد
سپاه من و گنج من پیش توست
همان گنجم اندر کم و بیش توست
ز دینار و اسب و قبا و کلاه
ببخش و ببر چند خواهی به راه
مگر رنج او کم کنی زین میان
که او ماند از تخم ضحّاکیان
جهان آنگهی گردد از رنج پاک
که آن بدگهر نیز گردد هلاک
گر او را فرستی تو ایدر به بند
کلاهت برآید به چرخ بلند
ببینم یکی روی آن دیو زشت
که چندان دلیران ایران بکشت
چو پیروز گردی تو بر مرز چین
به نستوهِ شیر و سپار آن زمین
بدو ده تو آن کشور و تاج و تخت
تو برگرد شادان و پیروز بخت
بدو گفت قارن که فرمان کنم
بدین آرزو جان گروگان کنم
فزون زآن کنم کز جهاندار شاه
شنیدم در آن نامور پیشگاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاه از سخنان مشاورانش ناراحت شد و خود را مقصر دانست. او به معشوق خود که بالاتر از ماه و خورشید است، گفت که عشق و کینهاش را در دلش آراسته است. شاه از زمان زیادی که به او داده سخن گفت و این که چطور میتواند ناسپاس باشد و فراموش کند که مرگ و مصیبت وجود دارد.
او فرمان داد تا «قارن» به عنوان یک جنگجو و همراهش بیاید. شاه از او خواست با هوش و سرعت عمل کند تا بتوانند به مشکلات و رنجهای مردم رسیدگی کنند. او اشاره کرد که دنیا با ظلم و بدی پر شده و تنها جایی که اینچنین نیست، چین است.
شاه به قارن گفت که سپاه و داراییاش را در اختیار او قرار میدهد و به او پیشنهاد کرد که برای کاهش رنج باید ضحاک را از بین ببرد. او به قارن گفت اگر بتواند پیروز شود، میتواند سرزمین و تاج و تخت را در اختیار داشته باشد و به ایران خوشحالی و پیروزی بیاورد. قارن نیز وعده داد که برای رسیدن به این هدف جانش را فدای این آرزو خواهد کرد.
هوش مصنوعی: شاه از صحبتهای آنها ناراحت و غمگین شد و به اشتباهاتی که در گذشته انجام داده بود، پی برد.
هوش مصنوعی: او میگوید ای برتر از ماه و خورشید، تو زیبایی و محبت را در دل من جای دادهای.
هوش مصنوعی: تو به دنیا زمانی طولانی عطا کردهای که او به خودشناسی برسد و نسبت به خود دچار بدبینی و ناامنی شود.
هوش مصنوعی: اگر فردی از تو ناسپاسی کند، یکباره یادش میرود که مرگ و سختیهای زندگی در انتظارش است.
هوش مصنوعی: قارن، که جنگجو بوده است، دستور داده شد تا با سرعت به آن جمع بیاید.
هوش مصنوعی: از او پرسید و سپس او را نشاند و با محبت رفتار کرد تا اینکه سرش را به آسمان بلند کرد.
هوش مصنوعی: او به او گفت: ای دوست خوب من، شجاع و سوارکار و فرمانده من.
هوش مصنوعی: کسی که با تیزهوشی و خِرَد خود میتواند کارها را به خوبی انجام دهد، به من کمک کند تا از درد و رنج رهایی یابم.
هوش مصنوعی: جهان پر از دعوا و نزاع است، اما جایی مانند چین و مکران و آن سرزمینها وجود دارد که این وضعیت متفاوت است و آرامش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: همه افراد در دنیا در خواب و غفلت به سر میبرند، به جز چین که به خاطر زیباییاش، دل و فکرها را بیدار و شاداب میکند.
هوش مصنوعی: از درد و رنج دیگران و از روزهای طولانی، او به قدری مغرور و بینیاز شد که خود را بالا کشید.
هوش مصنوعی: کیست در این جهان مانند من که همه جا را کنکاش کند و روزی دهد به موجودات زنده؟
هوش مصنوعی: اگر من به آن چیز توجه کنم و در جایی بمانم، با این حال بیهوده است و نمیتوانم آن را مستحکم نگهدارم.
هوش مصنوعی: خداوند متعال از من خواهد پرسید که آن دیو ستمگر در طول روزهایی که بر من گذشته، چه بیدادهایی کرده است.
هوش مصنوعی: من او را دوباره فرستادم و گروهی از سربازان فراری به این بارگاه آمدند.
هوش مصنوعی: اگر چندین بیمار را ببینم که تن تو از شدت غصه و درد پژمرده شده است، و شانهها و سر تو از هیجان و اضطراب در هم ریخته باشد.
هوش مصنوعی: امروز نمیخواهم هیچ ایرانیای را ببینم که به خاطر این کینه و دشمنی، دلی را به درد آورد یا رنجی به کسی برساند.
هوش مصنوعی: در اینجا به جنگی اشاره میشود که در آن، کسی که با تلاش و کوشش درگیر نبرد شده، میگوید که از طریق درست و اصولی میتواند به پیروزی دست یابد.
هوش مصنوعی: ارتش و ثروت من در دست توست، همان گنج من در خود توست که کم و زیادش به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: با داشتن پول و اسب و لباس و کلاه میتوانی ببخشی و ببری؛ چندان که بخواهی، در مسیر زندگی استفاده کن.
هوش مصنوعی: آیا میتوانی در این میان اندکی از درد او بکاهی، زیرا او به شیوهای از نسل کسانی است که ظلم و ستم را به ارث بردهاند؟
هوش مصنوعی: دنیا زمانی از رنج و درد رهایی مییابد که افراد بدسرشت و شرور نابود شوند.
هوش مصنوعی: اگر او را به اینجا بفرستی، کلاهت بر فراز آسمان بلند خواهد رفت.
هوش مصنوعی: میخواهم ببینم که آن موجود زشت چه شکلی دارد که این همه از دلیران ایران جان گرفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که بر سرزمین چین پیروز شوی، مثل شیر با قدرت و اراده، آن سرزمین را به دست بگیر و مدیریت کن.
هوش مصنوعی: به او بگو برای آن کشور برود و تاج و تختش را با شادی و پیروزی به دست آورد.
هوش مصنوعی: قارن به او گفت که من این آرزو را جدی میگیرم و برای آن آمادهام که جانم را فدای آن کنم.
هوش مصنوعی: بیشتر از آنچه که از شاه جهاندار شنیدم در آن جایگاه مشهور، انجام میدهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.