شب آمد طلایه برون کرد کوش
نبیسنده ای خواست بسیار هوش
سوی شاه مکران یکی نامه کرد
سخن را روان از سر خامه کرد
که تو راه خوبی همه نسپری
همانا نداری سر کهتری
دوباره ببستند گردان میان
به رزم و به پیگار ایرانیان
سپه خواستم از تو هنگام کار
نیامد ز نزدیک تو یک سوار
کنون بار دیگر سوار آمده ست
از ایران یکی کینه خواه آمده ست
یکی رزم کردیم و بودیم شاد
شکن بر سپاه قباد اوفتاد
کنون مرد جاسوسم آگاه کرد
که دشمن سواری سوی راه کرد
مدد خواست و دانم همی بی گمان
که آید سپاهی زمان تا زمان
از ایشان سپه دل شکسته شود
همه کارها سخت بسته شود
تو باید که چندان که داری سپاه
سوی ما فرستی بدین رزمگاه
بدین کار اگر تو درنگ آوری
جهان بر دل خویش تنگ آوری
چو پرداخته باشم از ایرانیان
به یزدان اگر من گشایم میان
مگر داد بستانم از تو به کین
به آتش بسوزم تو را بر زمین
تن خویش دریاب و لختی سپاه
بساز و گسی کن بدین رزمگاه
بگو تا گذر سوی خمدان کنند
سپاهی که آن جا شتابان کنند
به یک جا بیایند هر دو سپاه
مگر بشکند زآن دل کینه خواه
فرستاده سوی ره آورد روی
بدو گفت با شاه مکران بگوی
اگر سستی آری تو در کار باز
بدین بار پرخاش ما را بساز
که بتّرترین دشمن اندر جهان
تویی مرمرا آشکار و نهان
فرستاده برداشت گرز و کمند
شتابان بشد بر ستور نوند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، نویسنده از شب و تلاش برای ارسال نامهای به شاه مکران صحبت میکند. او میگوید که تو باید به خوبی توجه کنی و نمیتوانی از زیر بار مسئولیت فرار کنی. در خلال نبردی که ایرانیان در آن درگیر هستند، سپاه قباد دچار مشکل میشود و جاسوسی از وجود یک سواری دشمن خبر میدهد. شاعر به شاه مکران هشدار میدهد که باید سپاهی به کمک بفرستد و اگر تأخیر کند، عواقب سختی در انتظار خواهد بود. در نهایت، شاعر به شدت بر ضرورت آمادگی و همکاری تأکید میکند و پیامی به شاه مکران میفرستد که اگر در این کار سستی کند، بدترین دشمن او همین فرد است.
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و پیشدرآمدی روشن شد. نویسندهای با استعداد و ذکاوت بسیار در پی کار خود رفت.
هوش مصنوعی: به یک شاه در مکران نامهای نوشت و سخنانش را با نرمی و لطافت بر روی کاغذ آورد.
هوش مصنوعی: اگر تو راه نیکی را به کسی نگویی، نشاندهندهی آن است که خودت هم از مقام والا محرومی و در مرتبهی پستی قرار داری.
هوش مصنوعی: دوباره جنگجویان شروع به جنگ کردند و ایرانیان در میدان نبرد حاضر شدند.
هوش مصنوعی: وقتی به تو نیاز داشتم تا در کارها کمکم کنی، هیچ یک از سربازان و یارانم از نزدیکت نیامدند.
هوش مصنوعی: اکنون دوباره یکی از ایران آمده است که با خود حس انتقام و کینه را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: ما در میدان جنگ با هم مبارزه کردیم و در حالی که شاد و خوشحال بودیم، بر سپاه قباد پیروزی یافتیم.
هوش مصنوعی: اکنون یکی از جاسوسانم مرا مطلع کرد که دشمنی سوار بر اسب به سمت راه آمده است.
هوش مصنوعی: او از دیگری کمک خواسته است و من مطمئن هستم که زمانی خواهد رسید که نیرویی به یاری او بیاید.
هوش مصنوعی: اگر دلهای آنها بشکند، همه کارها دشوار و غیر قابل انجام خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو باید به اندازهای که نیروی نظامی داری، به سوی ما نیرو بفرستی تا در این میدان جنگ حاضر شویم.
هوش مصنوعی: اگر در این کار تردید کنی، بر دل خودت فشار و سختی خواهی آورد.
هوش مصنوعی: اگر من از ایرانیان به یزدان گفتم و پرداخته باشم، در این صورت میتوانم میان را بگشایم.
هوش مصنوعی: آیا به خاطر کینهات از من، باید حسابی از تو پس بگیرم و تو را مانند آتش بر زمین بسوزانم؟
هوش مصنوعی: به خودت رسیدگی کن و مدتی به تقویت نیروی خود بپرداز و سپس به میدان نبرد برو.
هوش مصنوعی: بگو تا سپاهیان به سمت خمدان بروند و با سرعت در آن جا حاضر شوند.
هوش مصنوعی: دو سپاه باید در یک جا گرد هم آیند تا شاید این دل پر از کینه را بشکنند.
هوش مصنوعی: فرستاده به سوی مکران رفت و به شاه این سرزمین پیام رساند.
هوش مصنوعی: اگر در کارهایت سستی کنی، باید آماده باشی که به خاطر این سستی، ما به تو اعتراض کنیم و نارضایتی خود را ابراز کنیم.
هوش مصنوعی: تو بدترین دشمن من در تمام جهانی، هم در ظاهر و هم در باطن.
هوش مصنوعی: فرستاده، با عجله گرز و طنابش را برداشت و بر اسب خود سوار شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.