چنین آمد از کوش نامه پدید
که نوشانِ دستور را برکشید
یکی دختر او نگارین به نام
به چهره چو ماه و به بالا تمام
همه رشک خورشید دیدار اوی
خرد در خور خوب رخسار اوی
زمین تا بگسترد جان آفرین
نان روی پیدا نشد در زمین
ز نوشان مر او را بخوبی بخواست
ز مهرش یکی آتش از دل بکاست
چنان شیفته شد چو او را بدید
که همچون کبوتر دلش برپرید
بپیوست با او شب و روز مهر
همی بود شادان بدان خوبچهر
پرستنده یکچند از او حنیان
وزان نیز کس را نیامد زیان
سر سال فرزندش آمد پدید
که فرزند از او زشتتر کس ندید
به دندان و گوش او پدر را بماند
ولیکن کس او را به مردُم نخواند
مر او را پدر نام کنعان نهاد
به دیدار او روز و شب بود شاد
پدر بود نمرود را او درست
که او خواند خود را خدای از نخست
چنان تخمه اندر جهان خود مباد
که نام خدایی به خود برنهاد
وزآن پس برآمد بر این سال چند
یکی دختر آمدش سخت ارجمند
ز مادر نکوتر به روی و به موی
یک داستان شد به بازار و کوی
مر او را انوشین همی خواند کوش
که نوشین لبان بود و خوشتر ز نوش
چو تن برکشیدی، نگارین بمرد
دل کوش گفتی به انده سپرد
ز مرگ نگارین چو دیوانه شد
ز هوش دل خویش بیگانه شد
بگسترد خاک و بر او بر نشست
میان را به موی نگارین ببست
خروشان همی بود و زاری کنان
به دندان دو بازوی خود را کنان
نخورد و نیاسود و کس را نگفت
شب تیره از غم زمانی نخفت
ز پای اندر آمد تن زورمند
رسیده به دریای مرگ و گزند
پزشکان به درمان کشیدند دست
به درمان، ز مرگ بد آیین که رست
مر او را همی داد دستور پند
همی گفت کای شهریار بلند
چه داری ز بهر نگارین تو پیش
به جای نگارین هزارند بیش
همی خویشتن رنجه داری به درد
شب و روز با انده و باد سرد
به شادی و کام و خورش دست یاز
که رفته نیاید به دست تو باز
شبستانِ تو پر ز خوبان چین
بجای نگارین یکی برگزین
تو با هر که شادان شوی یک زمان
نگارین همان است و دیگر همان
دلِ کوش از آن پندها رام شد
بخورد و برآسود و با کام شد
نگارینش هر گه که یاد آمدی
همه پادشاهیش باد آمدی
ز مهرش بخستی و بگریستی
بدان سختی اندر همی زیستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن از کوش نامه، داستان عاشقانهای روایت میشود. شخصیت اصلی، نوشان، دختری زیبا و دلربا به نام نگارین را دید و به شدت عاشق او شد. این عشق چنان او را شیفته کرد که همیشه در کنار او بود و شادی میکرد. آنها صاحب فرزندی شدند، اما فرزند به شدت زشت بود و از دید دیگران پذیرش نداشت. نوشان با این حال به پدرش، نمرود، که خود را خدا میدانست، افتخار میکرد.
پس از مدتها، دختر دیگری به نام انوشین به دنیا آمد که از مادرش زیباتر بود و خبرش در شهر پیچید. اما پس از مرگ نگارین، نوشان به شدت غمگین و دیوانه شد و تا مدتها به حالت اندوه بسر برد. پزشکان نتوانستند او را درمان کنند و مشاورههایی از جمله توصیه به فراموش کردن نگارین و یافتن خوشیهای جدید به او شد. در نهایت، نوشان توانست از غم خود رهایی یابد و به زندگیاش ادامه دهد، هرچند همیشه یاد عشق او در دلش باقی ماند.
هوش مصنوعی: در اینجا به ما گفته میشود که از داستانهای کوش، نتیجهای بهدست آمد که موجب شد فرماندهندگان و افراد با دانش و توانایی از میان جمعیت انتخاب شوند.
هوش مصنوعی: دختر زیبا و دلربایی دارد که چهرهاش چون ماه میدرخشد و تمام قدش نیز بسیار دلنشین است.
هوش مصنوعی: تمامی زیباییها و جمال او باعث میشود که خورشید نیز به او حسادت کند، چرا که زیبایی چهرهی او فراتر از هر زیبایی دیگری است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین به وسعتش افزوده شد و جان آفرین (خدا) نان را به وجود نیاورد، روی نانی در زمین پیدا نشد.
هوش مصنوعی: از نوشیدن، او را به خوبی خواستند و از محبتش آتشی در دل خاموش کرد.
هوش مصنوعی: او به قدری عاشق شد وقتی او را دید که دلش مثل کبوتر از جا پرید.
هوش مصنوعی: او شب و روز با او بود و با هم مهربان بودند و از بودن در کنار آن چهره زیبا خوشحال بودند.
هوش مصنوعی: پرستندهای از او به خوبی برخوردار شد و کسی به او آسیبی نرسانید.
هوش مصنوعی: در پایان سال، فرزند او به دنیا آمد و این طور به نظر میرسید که هیچکس زشتتر از او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: پدر همچنان به دندان و گوش فرزندش تعلق دارد، اما هیچکس او را به عنوان مرد و یک انسان کامل نمیشناسد.
هوش مصنوعی: پدرش نام کنعان را بر او گذاشت و به خاطر دیدن او، روز و شب شاد بود.
هوش مصنوعی: پدر نمرود کسی است که او به درستی خود را از ابتدا خدا خوانده است.
هوش مصنوعی: به گونهای زندگی نکن که هیچ نشانهای از نام و یاد خداوند در وجودت نباشد.
هوش مصنوعی: پس از مدتی، یک دختر با ارزش و گرانقدر به دنیا آمد.
هوش مصنوعی: از مادر زیباتر، هم در چهره و هم در مو، یک داستانی بر سر زبانها افتاد و به بازار و خیابانها رسید.
هوش مصنوعی: او را به نام انوشین میخواند زیرا لبانش شیرین و خوشمزهتر از نوشیدنی است.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی و طراوت خود را به نمایش گذاشتی، دل عاشق در غم فرو رفت و گفتی که این حالت را به اندوه گذرانیدم.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی به قدری او را مجذوب و دیوانه کرده که احساسات و تفکراتش نسبت به دنیای اطرافش را از دست داده و از خود بیخود شده است.
هوش مصنوعی: زمین را گستراند و بر آن نشسته است، و میان را با موی زیبا و رنگین بسته است.
هوش مصنوعی: او با صدای بلند و نالههای دردناک، از تمام قدرت خود برای کشیدن دو بازویش استفاده میکند.
هوش مصنوعی: او هیچ خوراکی نخورد و آرام نگرفت و به هیچکس نگفت که در شب تاریک به خاطر غم، مدتی نخوابید.
هوش مصنوعی: تن نیرومند به فرجام خود رسیده و درک آن به جایی رسیده که به عمق خطر و مرگ رسیده است.
هوش مصنوعی: پزشکان برای درمان به کار شدند و دست به کار شدند تا از مرگ نجات یابند.
هوش مصنوعی: او به او نصیحت میکرد و میگفت: ای شاه بزرگوار!
هوش مصنوعی: هرچیزی که برای زیبایی معشوق خود داری، پیشکش کن؛ زیرا به جای زیبایی او، هزاران چیز زیباتر وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو همیشه در حال رنج کشیدن هستی، چه در شب و چه در روز، با غم و درد و سرما مواجهی.
هوش مصنوعی: به خوشیها و لذتها بپرداز، زیرا آنچه رفته است دیگر به تو باز نمیگردد.
هوش مصنوعی: در شبستان تو، افراد زیبا و دلربا فراوان هستند؛ از میان آنها یکی را به عنوان عشق و معشوق خود انتخاب کن.
هوش مصنوعی: هرگاه با کسی خوش بگذاری و شاد باشی، برایت آن شخص به همان اندازه زیبا و دلفریب خواهد بود و بعد از آن نیز به همان شکل باقی میماند.
هوش مصنوعی: دل خسته و مضطرب به لطف نصیحتها آرام شده و از آن پس راحت و شاداب گشته است.
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد زیباییاش میافتم، آرزو میکنم که همیشه در اوج قدرت و زیبایی باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر محبتش دل شکسته و گریه کردی، با وجود این سختیها همچنان در زندگی ادامه دادی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.