ز فرزند چون خسته دل گشت باز
سوی کوه شد سلکت سرافراز
گرامی همی داشت او را سه سال
چو شد هفت ساله برافراخت یال
مر او را به دستور دانا سپرد
که در دانش او بود با دستبرد
نبشتن بیاموخت و خواندن نخست
همی هر زمان دانشی باز جست
به کوه اندر او را یکی تخت ساخت
بسی مرد دانا سوی کوه تاخت
یکی تخت پر مایه ی زرنگار
سراسر بدان گوهر شاهوار
بدان تخت شد مرد دانش پرست
نگاریده گردون از آن سان که هست
چنان کرد پیدا از آن ماه و مهر
که گفتی بزیر آمده ست از سپهر
پدید اندر او جای هر اختری
ز هر دانشی در گشاده دری
فریدون فرّخ درآمد به تخت
همی دانشش آرزو کرد سخت
در آن تخت پیوسته کردی نگاه
بدانست از راز خورشید و ماه
ز کردار مرّیخ تا مشتری
شد آگاه از رنج و از داوری
ز گردنده گردون جهان بر رسید
که گفتی که گردون خود او آفرید
به دانش چنان گشت کاندر زمان
نماندی بر او هیچ کاری نهان
شب تیره گون با بزرگان به دشت
بگفتی که از شب چه مایه گذشت
جهاندیده بگشاد راز از نهفت
که آن تخت و آن طاق رازی ست، گفت
سخن راز شد در میان گروه
به کار فریدون و آن گاه و کوه
چنین گفت هرکس ز مردان مرد
که از گاو بر مایه او شیر خورد
سخن گر تو از عام خواهی شنود
ندانی شنودن بدان سان که بود
همی «شیر» دانش نماید به راز
همان «گاه» را «گاو» گویند باز
فریدون از آن گاه دانش گشاد
که برماین آن را به دانش نهاد
دگر هرکه را دانش آمد به دست
بگوید که بر گاه خسرو نشست
به دانش چنان بُد فریدون گرد
که او مردمان را چو گاوان شمرد
ز مردم به دانش فزون داشت دست
چنان شد که بر گاو و مردم نشست
چنین است گفتار این پهلوی
به دانش توان یافت گر بشنوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان از خستهدلشدن فرزند شروع میشود که به کوه میرود و با شکوه میافتد. او پس از سه سال بزرگ میشود و به هفت سالگی میرسد و تحت سرپرستی معلم دانا قرار میگیرد. او نوشتن و خواندن را یاد میگیرد و دانش خود را گسترش میدهد. در کوه، تختی زیبا و پر زرق و برق برای او فراهم میشود که مملو از علم و دانایی است.
فریدون به این تخت مینشیند و به دانشورزی ادامه میدهد. او از رازهای کیهان و سیارات آگاه میشود و هیچ چیز از او پنهان نمیماند. در شبهای تیره در جمع بزرگان، از راز وجود تخت و طاق صحبت میکند و به علم و دانش اشاره میکند. او میگوید که کسی که از گاو شیر بخورد، به جایگاه او در دانش نزدیک میشود و دانش را به منزلهٔ همان شیر میداند.
فریدون با گسترش دانش خود، برتری زیادی نسبت به دیگران پیدا میکند و به همه یاد میدهد که دانشی را که دارد، حاصل تلاش و یادگیری است. او به اهمیت دانش اشاره کرده و آن را بقاء و قدرت میداند. در نهایت، داستان به این نکته اشاره دارد که با یادگیری و گوشدادن به دانش میتوان به درجات بالاتری رسید.
هوش مصنوعی: پس از آن که فرزند به دل شکسته میپردازد، دوباره به سوی کوه میرود و با افتخار و شکوهمندی به کار خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: او را سه سال خیلی گرامی میداشت و وقتی او به هفت سال رسید، یالش را بلند کرد.
هوش مصنوعی: او را به شخصی دانشمند سپرد که علوم او را به خوبی میشناخت و میتوانست از آن بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: نوشتن را یاد گرفت و خواندن را نیز، هر زمانی که نیاز به دانش جدیدی داشت، به جستجو پرداخته است.
هوش مصنوعی: او را بر بالای کوه تختی ساختند و مردان دانا به سمت کوه حرکت کردند.
هوش مصنوعی: یک تخت بازرنگ و پر از جواهرات گرانبها که به زیبایی طراحی شده و نماد سلطنت و عظمت است.
هوش مصنوعی: بدان که مردی که به دانش و علم احترام میگذارد، از خالق خود جهانی را به تصویر کشیده که همانطور که هست، وجود دارد.
هوش مصنوعی: چنان درخشان و زیبا بود که گویی از آسمان پایین آمده است.
هوش مصنوعی: در او فضایی برای هر ستاره وجود دارد و از هر دانشی دری گشوده است.
هوش مصنوعی: فریدون، با شکوه و شکوه به تخت نشست و به شدت آرزو داشت که دانش و علم بیشتری را به دست آورد.
هوش مصنوعی: در آن تخت، همواره به دقت نگاه میکرد و از اسرار خورشید و ماه آگاه شد.
هوش مصنوعی: از کارها و رفتار مریخ تا مشتری باخبر شد و از مشکلات و عدالت آگاهی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: از چرخش و حرکت دوران جهان، به جایی رسید که گویی خود دوران خالقش است.
هوش مصنوعی: با دریافت دانش، به گونهای شدی که دیگر هیچ کاری در زمان، بر تو پنهان نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: در شب تاریک، بزرگترها با هم در دشت صحبت میکردند و گفتند که چه مقدار از شب گذشته است.
هوش مصنوعی: دنیا دیدهای راز پنهان را آشکار کرد و گفت که آن تخت و آن طاق، خود یک راز است.
هوش مصنوعی: در جمع مردم، صحبت به طور مخفیانهای درباره کارها و فعالیتهای فریدون و دوران او و کوهها شد.
هوش مصنوعی: هر فردی که از زندگی و تواناییهای دیگران بهرهمند شود، مانند شخصی است که از شیر گاو استفاده میکند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از جمع مردم سخن بشنوی، نمیتوانی آن را همانگونه که هست، بشنوی و درک کنی.
هوش مصنوعی: شیر دانش (دانایی) خود را در همان زمان (محل) نشان میدهد، و به همین دلیل، آنجا را گاو مینامند.
هوش مصنوعی: فریدون از آن زمان آگاهی و دانایی خود را گسترش داد که بر پایه دانش و آگاهیهای موجود، تصمیمات و اقدامات خود را بنا نهاد.
هوش مصنوعی: اکنون هرکس که علم و دانشی به دست آورد، میتواند بگوید که در جمع پادشاه نشسته است.
هوش مصنوعی: فریدون به حدی دانشمند و عالم بود که مردم را مانند گاوان به حساب آورد و آنها را درک کرد.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که فردی به واسطهی دانش و آگاهی که کسب کرده، به حدی توانمند و قابل احترام شده است که میتواند بر روی گاو و دیگران نیز بنشیند و آنها را تحت تأثیر قرار دهد. به عبارتی، دانش او به قدری زیاد است که موجب برتریاش بر دیگران شده و باعث میشود تا در موقعیتهای مختلف خود را ثابت کند.
هوش مصنوعی: این سخن از قدرت و علم است که اگر به دقت گوش دهی و یاد بگیری، میتوانی به دانش و توانایی دست یابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.