فرع پیش شاه اندر آمد ز راه
که را برگزید از میان گفت شاه
بدو گفت آن را که دارد نشان
خود او بود در خورد با سرکشان
چنانچون تو گفتی از آن بهتر است
ز خورشید رخشنده روشنتر است
لبانت همه ساله پرنوش باد
دل بدسگال تو بیهوش باد
به درویش بخشید بسیار چیز
فرع را بسی چیز داد او بنیز
چو دایه بر شاه طیهور شد
دل شاه از او سخت رنجور شد
بپرسید از او شاه، گفت آتبین
که را کرد از این دخترانم گزین
بدو دایه گفت ای گزین شهریار
ز دادار گیتی شگفت است کار
کسی را که یزدان بود رهنمای
بر او رنگ و چاره نیاید بجای
چو شیر اندر آمد میان رمه
فرارنگ را برگزید از همه
بدان زشتی او را بیاراستم
نخواهد خدای آنچه من خواستم
بلرزید بر جای کاو را بدید
رخش گشت ماننده ی شنبلید
ترنجی بدادش ز یاقوت و زر
ز سر تا به پایش همی تافت فر
فرارنگ بستد، ببوسید تفت
به دل شادمان بازگشت و برفت
چو بشنید طیهور برگشت زرد
بپیچید و از غم دلش کرد درد
اگر هرچه فرزند من بود گفت
شدی او هم امروز با خاک جفت
به من بر گرانتر نبودی از این
که کرد این نبهره مر او را گزین
به کاخ اندرون شد، یله کرد تخت
نوان گشت و نالان و بگریست سخت
نه خورد و نه خفت او سه روز و سه شب
نه با کس گشاد از غم و درد، لب
نه کس را بر خویشتن داد بار
نشسته دژم چون کسی سوگوار
ز درد فرارنگ، وز مهر اوی
که روزی جدا گردد از چهر اوی
فرع چون ز کار وی آگاه شد
همان گه شتابان برِ شاه شد
زمین را ببوسید و کرد آفرین
بدو گفت کای شهریار زمین
تو شاهی بزرگ و بلند اختری
ز شاهان گیتی تو داناتری
نزیبد ز تو کار نابخردان
که نپسندد از تو کس از موبدان
چو کاری نکردی که باشی به درد
همی غم چرا خیره بایدت خورد
چو از راه یزدان تو آگه نه ای
همی رنج بر دل چرا بر نهی
تو بر پادشا پادشاهی مکن
اگر بنده ای پس خدایی مکن
بدانچ او دهد، شاه خرسند باد
همه ساله این کار پیوند باد
کنون خانه ی آتبین و آنِ شاه
یکی گشت و ایدر نه دور است راه
برِ شاه باشد فرارنگ بیش
فزونتر که در خانه ی شوی خویش
نه جایی تواندْش برد آتبین
نه بیرون تواند شدن زین زمین
بباشد همه بودنی بی گمان
تو خواهی دژم باش و خواه شادمان
که دانست کز سی بت دل گسل
فرارنگ را برگزیند به دل
نبشته چنین بود، شاها، درست
چو یزدان بپیوست نتوان گسست
سخنهای آن نیکدل بند شد
همی گفت تا شاه خرسند شد
ز پند فرع شادمان گشت سخت
برون آمد از کاخ و برشد به تخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، فرع به نزد شاه میآید و از او میخواهد که دخترش را به ازدواج انتخاب کند. شاه وقتی میبیند دخترانش را، دایه او را راهنمایی میکند که باید کسی را انتخاب کند که خداوند رهنمای او باشد. در این میان، یک دختر به نام فرارنگ انتخاب میشود که با زیبایی و صفاتش توجه شاه را جلب میکند.
هرچند که شاه خوشحال به نظر میرسد، اما دایه طیهور، از غم و نگرانی برای فرزندش در دلش متأثر میشود. او احساس میکند که دخترش فرارنگ به کسی دیگر سپرده شده و دلش پر از درد میشود. فرع از وضعیت شاه آگاه میشود و به او میگوید که نباید در انتخابش غمگین باشد و باید به خواست خداوند اعتماد کند.
شاه در نهایت از پند فرع خوشحال میشود و از غم خود بیرون میآید و بر تخت سلطنت نشسته و به زندگی ادامه میدهد. این داستان به نکتهای در مورد سرنوشت و رضایت به انتخابهای خداوند اشاره دارد.
هوش مصنوعی: فرع به نزد شاه آمد و از او سوال کرد که کدام یک را انتخاب کنم. شاه در پاسخ او گفت.
هوش مصنوعی: به او گفت کسی که نشانه او را دارد، خودش باید با سرکشان همخون و همخویش باشد.
هوش مصنوعی: آنچه تو گفتی از این بهتر است، چرا که از خورشید درخشان نیز روشنتر است.
هوش مصنوعی: امیدوارم لبهایت همیشه سرشار از شادی و نوشی باشد و قلب بدخواه تو همواره بیخبر و بیاحساس.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که شخصی به درویش چیزهای زیادی بخشید، و با این کار، او نیز نعمتهای زیادی دریافت کرد. به نوعی میتوان فهمید که بخشیدن و سخاوت در زندگی باعث جلب چیزهای بهتر و بیشتری میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که پرستار نسبت به شاه بیاحساس و بیتوجه شد، دل شاه از این بیتوجهی به شدت آزرده و ناراحت گردید.
هوش مصنوعی: شاه از او پرسید که چرا آتبی این دختران را برای خود برگزیده است.
هوش مصنوعی: دایه به او گفت: ای پادشاه برگزیده، کار جهان آفرینش شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: کسی که خداوند راهنمای او باشد، نه رنگ و رویی به کارش میآید و نه تدبیری برای او لازم است.
هوش مصنوعی: وقتی که شیر در میان گله وارد شد، از بین همه، رنگی را انتخاب کرد که برتر بود.
هوش مصنوعی: بدان که من زشتی او را زیبا میکنم، اما خدا نمیخواهد آنچه را که من میخواهم.
هوش مصنوعی: کسی که از دیدن چهره محبوبش به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد و میلرزد، مانند جانداری که در زیر باران میلرزد.
هوش مصنوعی: ترنجی به او بخشیده شد که از یاقوت و طلا ساخته شده بود و از سر تا پای او درخشش و زیبایی داشت.
هوش مصنوعی: فرشتهای به جهان آمد و با عشق و شوق، بوسهای به آفتاب زد و با دل شاد و خرم، به سوی امید و زندگی برگشت و سپس رفت.
هوش مصنوعی: وقتی طیهور (پرنده) صدا را شنید، به حالت ناراحتی برگشت و با غم دلش درد کشید.
هوش مصنوعی: اگر هر چه فرزند من بود، امروز به خاک سپرده شد و متصل به زمین گشت.
هوش مصنوعی: برای من سختتر از این نیست که کسی به خاطر پذیرش یا انتخابی که کرده، به بیعدالتی دچار شود.
هوش مصنوعی: او به اندرون کاخ وارد شد و در حالی که بر تخت نشسته بود، احساس ناراحتی کرد و با صدای بلند گریه کرد.
هوش مصنوعی: او سه روز و سه شب نه چیزی خورد و نه خوابش برد و از شدت غم و درد، حرفی با کسی نزد.
هوش مصنوعی: هیچکس در این دنیا بار غم را بر دوش نمیکشد، مگر آنکه مانند کسی باشد که در اندوه فرو رفته است.
هوش مصنوعی: از درد عاشقانه و از عشق او رنج میبرم، که روزی ممکن است از چهرهاش جدا شوم.
هوش مصنوعی: فرع وقتی از کار او مطلع شد، سریعاً به سمت شاه رفت.
هوش مصنوعی: زمین را بوسید و به آن احترام گذاشت و گفت: ای شاه زمین، تو شایسته ستایش هستی.
هوش مصنوعی: تو پادشاهی بزرگ و با منزلت، همچون ستارهای درخشان میان دیگر پادشاهان دنیا، و از همه آنها داناتر هستی.
هوش مصنوعی: کارهای بیخود و نادرست از تو مناسب نیست، چون هیچکس از میان دانشمندان و بزرگترها، از تو راضی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کاری نکردهای که دردی برای دیگران داشته باشی، پس چرا باید اینقدر غمگین و نگران باشی؟
هوش مصنوعی: اگر از راه خدا آگاه نیستی، چرا بر دل خود رنج و زحمت میگذاری؟
هوش مصنوعی: اگر تو بر کسی که پادشاه است سلطهداری، همانند این است که به بندهای خدایی کنی؛ پس این کار را نکن.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی او (خدا یا سرنوشت) به تو نعمت عطا کند، باید که هر ساله به این کار (شکرگزاری و قدردانی) ادامه دهی تا همیشه در خوشی و نشاط باقی بمانی.
هوش مصنوعی: اکنون خانهی آتش و کاخ شاه یکی شده و فاصلهی بین آنها چندان دور نیست.
هوش مصنوعی: در نزد شاه، رنگ و زیبایی افزونتر از آنچه در خانهی شوهر خود است، وجود دارد.
هوش مصنوعی: این دنیا و شرایطی که در آن هستیم، جایی نیست که آتشین و پرشور به راحتی بتواند از آن خارج شود یا مکان دیگری برایش پیدا کند. به عبارتی، به نظر میرسد که هیچکجا برای فرار از این وضعیت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، حتماً تو خواهی بود، چه غمگین و چه شاد.
هوش مصنوعی: کسی که میداند از میان سی دل، دل رنگارنگی را انتخاب میکند و از آن دل میگریزد.
هوش مصنوعی: این نوشته به این صورت است: ای پادشاه، درست مثل ارتباطی که بین یزدان و بندگانش وجود دارد، نمیتوان آن را قطع کرد.
هوش مصنوعی: سخنان آن فرد با نیکویی و دلنوازی بیان میشد و به گونهای بود که شاه از شنیدنش راضی و خوشحال میشد.
هوش مصنوعی: به خاطر نصیحتی شاد و خوشحال شد و به سرعت از کاخ خارج شد و بر تخت نشسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.