یاد کردند مرا باز به گلدانِ دگر
گلبنانِ دگر از طرفِ گلستانِ دگر
بودم افسرده چو گُل دردی و بشکفتم باز
نو بهارست به من تا به زمستانِ دگر
با نواهایِ دگر تهینتِ من گفتند
بلبلانِ دگر از ساحتِ بستانِ دگر
عشق هر فکرِ دگر را ز دلم بیرون کرد
همچو مهمان که کند بخل به مهمانِ دگر
با چنین گام که نسوانِ وطن پیش روند
عن قریبست که ایران شود ایرانِ دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز بذیلت نزنم دست بدامان دگر
جز بکاخت ننهم پای بایوان دگر
جز بحکمت سرمن نیست بفرمان دگر
جز بکویت نکشم رخت بسامان دگر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.