رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود
اگر بهشت شنیدی بِساطِ دوشین بود
چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم
چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود
عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم
که چشمِ چرخ در آن شب به خواب سنگین بود
جهان به دیدۀ من ناپسند می آمد
ولی در آن شب دیدم که دیده بدبین بود
لوازم طرب و موجبات آسایش
ز لطف حاج امین جمله تحتِ تأمین بود
تمام حرفِ وفا در لب و صفا در چشم
نه در سری هَوَسِ بَد نه در دلی کین بود
نه از میلسپو آنجا سخن نه از نُرمال
نه ذکر آنقُره نی صحبتِ فلسطین بود
نه گفت و گویِ رضاخان نه یادِ احمد شاه
نه فکرِ مؤتمن الملک و ذکرِ چایکین بود
انار و سیب و به و پرتقال و نارنگی
کبابِ برّۀ خوب و شرابِ قزوین بود
عرق به حدِّ کمال آبجو به حدِّ نِصاب
گل و بنفشه فزون تر ز حدِّ تخمین بود
مُعاشران همه خوش روی و مهربان بودند
یکی نبود که بدخوی و زشت آیین بود
جلال و حاج زَکی خان و اعظم السّلطان
ادیب سلطنه و فتح بود و فرزین بود
بس است آنچه شنیدی تو یا بگویم باز
بتول بود و قمر بود و ماه و پروین بود
نگارخانۀ چین بود و بارنامۀ هند
هزار چندان بود و هزار چندین بود
بتول چارقدی بر سرش ز منسوجی
که نسج آن غرض از کارگاهِ تکوین بود
به گردِ عارضش از زیر چارقد بیرون
دو قسمت متساوی ز مویِ مُشکین بود
سفید روی و بر اطراف آن دو مویِ سیاه
بنفشه بود که اندر کنارِ نسرین بود
نداده بود به خود هیچ گونه آرایش
که بکر بود و منزّه ز قیدِ تزیین بود
دلم تپید چو بر چشمِ او گشادم چشم
چو صعوهای که گرفتارِ چنگِ شاهین بود
قمر مگو که یکی از ودایعِ حق بود
قمر مگو که یکی از بدایع چین بود
به پا زِ حلّهُ زَربَفت داشت پاچینی
چه گویمت که چِهها در میانِ پاچین بود!
از آن لطافت و آن پودر و پارفَم و توالت
شبیه مادموازلهای بِرْن و برلین بود
مثال خوشۀ خُرما فرازِ نخلِ بلند
نموده جمع به سر گیسوان زرّین بود
نه شانه بود که آن گیسوان به هم می ریخت
کلیدِ محبسِ دلهایِ مستمندین بود
مرا به مهر ببوسید و من خجل گشتم
که پیر بودم و رخسار من پر از چین بود
دلم جوان شد و طبعم روان از آن بوسه
مگر به لعلِ وی آبِ حیات تضمین بود
بتول شور به مجلس فکند با ویُلُن
قمر مطابق او در غناء شیرین بود
به یک تغنّیِ او در نَشاط می آمد
اگر چه قلبِ پدرمرده طفلِ مسکین بود
ز یک ترنّم او شادمان شدی گر چند
طلاق دیده زنِ ناگرفته کابین بود
روانِ جامعه از این دو زن صفا مییافت
اگر نه بر رخشان آن نقابِ چرکین بود
کشید کار در آخر به تعزیت خوانی
که باده نوشان سرمست و باده نوشین بود
یکی سکینه یکی مادرِ وَهَب میشد
همان دو بازسنان بود و شِمرِ بیدین بود
چو شِمر حضرتِ عبّاس را طلب میکرد
حکایتِ سپر و گرز بود و زوبین بود
چه گویمت که چه میکرد اعظم السّلطان
حقیقةً یکی از جملهٔ ملاعین بود
جناب فرزین گه راست رفت و گاهی چپ
همیشه این حرکت از خواص فرزین بود
ادیب سلطنه هم بد نشد در آخرِ کار
اگر چه اوّل شب با وقار و تمکین بود
چو نیمی از شب بگذشت سفره آوردند
که اندر آن خورش قیمه بود و ته چین بود
«شکم پرست کند التفات بر مأکول»
به خاصه کز سر شب بار معده سنگین بود
ادیب و فرزین بعد از دو ثلثِ شب رفتند
کسی که ماند بجا فتح و آن خواتین بود
جنابِ حاج امین با قمر به یک جا خفت
اگر چه کثرتِ جا و وفورِ بالین بود
بلی قمر یکی از جملۀ خبیثاتست
وکیل محترم ما هم از خبیثین بود
من و بتول به جای دگر شدیم ولی
بتول بکر و جلال الممالک عنّین بود
به یادِ خُلقِ خوشِ میزبان و مهمانان
برین و بالین بر من عبیر آگین بود
خلاصه بر منِ مهجور راست میخواهی
شبی که در همۀ عمر خوش گذشت این بود
به یادگارِ شبِ جمعه گفتم این اشعار
که همچو بزم سزاوارِ شرحِ چونین بود
گُمان نبود که دیگر شبی چنین بینم
که عمر من به حدود ثَلاث و خَمسین بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعری در این شعر به وصف یک شب جمعه خوشگذران میپردازد. او از دوستان و حالوهوای دلپذیر آن شب میگوید که با نوشیدنی و میهمانی برگزار شده بود. شاعر به تماشای زیباییها و خوشرویی معاشران اشاره میکند و از لذتی که در آن شب تجربه کرده، صحبت به میان میآورد. همچنین به وجود غذاها و نوشیدنیهای خوشمزه و چهرههایی زیبا اشاره میکند.
شاعر با احساساتی شاداب و پرنشاط، یادآوری میکند که آن شب برای او بینظیر بوده و به زیباییهای زندگی و عشق اشاره دارد. در انتها، او به این نکته اشاره میکند که چنین شبی را دیگر نخواهد دید، با اینکه عمرش به پنجاه و سه سال نزدیک میشود. بهطور کلی، این شعر تصویری از یک شب پر از شادی، دوستی و زیباییهای زندگی را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: دوست و رفیق در کانون زندگی و خانه، آرامش و لذت را به ارمغان میآورد. اگر از بهشت چیزی شنیدهای، بدان که اینجا نیز میتوانی لحظات خوشی را تجربه کنی.
هوش مصنوعی: ما چه حال خوشی و چه شب جمعه خوشی را تجربه کردیم. خدایا، اگر شبهای هر جمعه اینگونه بود، چه میشد!
هوش مصنوعی: شبی عجیب و زیبا با دوستان گذراندیم و به نظر میرسد که در آن شب، آسمان و ستارهها خواب عمیقی داشتهاند.
هوش مصنوعی: دنیا در نظر من خیلی زشت و ناپسند به نظر میرسید، اما در آن شب متوجه شدم که خودم بدبین بودهام.
هوش مصنوعی: با کمک حاج امین، تمام امکانات شادی و راحتی فراهم شده بود.
هوش مصنوعی: تمامی نشانههای وفاداری در کلام و ظاهر زیبا و دلنشین افراد نهفته است، نه در افکار منحرف و نه در دلهای پر از کینه و حسادت.
هوش مصنوعی: در آنجا نه خبری از میلسپو و نه از نُرمال وجود دارد، نه درباره آنقُره صحبت شده و نه از فلسطین سخنی به میان آمده است.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از هیچیک از شخصیتهای تاریخی مانند رضاخان، احمد شاه، مؤتمن الملک و چایکین نیست. منظور این است که موضوع مطرح شده، هیچ ارتباطی به این افراد ندارد و به جای آن مسائل دیگری در نظر گرفته شده است.
هوش مصنوعی: میوههای گوناگون مانند انار، سیب، به، پرتقال و نارنگی به همراه کباب برّه با کیفیت و شراب قزوین، سفرهای لذیذ و خوشمزه را ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: عرق به اوج خود رسیده، آبجو به مقداری که باید باشد، گل و بنفشه بیشتر از آنچه پیشبینی شده بر سر میزنند.
هوش مصنوعی: همه افراد در زندگی اجتماعی خوشچهره و مهربان بودند و هیچکس با اخلاق بد و رفتار زشت وجود نداشت.
هوش مصنوعی: جلال و حاج زکی خان، که به عنوان اعظم السلطان شناخته میشود، مردی با علم و ادب بود و در میدان فتح و پیروزی نیز موفق بود.
هوش مصنوعی: کافی است آنچه را که شنیدهای، دیگر نمیخواهم بگویم که دختر بتول، قمر، ماه و پروین بود.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و دلنوازش همچون تصاویری در یک گالری هستند و بارانهای سنگین و زیبا در هند به قدری زیاد و پربار بود که قابل شمارش نیست.
هوش مصنوعی: بتول چادری بر سر دارد که از جنسی بافته شده است که هدف آن از آغاز آفرینش مشخص بوده است.
هوش مصنوعی: دو دنباله مو که مثل دو نیمکردار بر روی صورتش پایین آمده، از زیر چارقدش پیدا بود. این موها رنگی مانند عنبر داشتند و بوی خوشی از آنها به مشام میرسید.
هوش مصنوعی: چهرهای روشن و زیبا که دور آن دو رشته موی تیره مثل بنفشه قرار داشت و در کنار گل نسرین بود.
هوش مصنوعی: او هیچگونه آرایشی به خود نزده بود و به همین خاطر پاک و بیآلایش بود و از قید زرق و برقها آزاد بود.
هوش مصنوعی: دل من وقتی به چشم او نگاه کردم، به تپش افتاد، مثل پرندهای که در چنگال یک شاهین گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: ماه را مگو که یکی از نعمتهای خدا بود، ماه را مگو که یکی از زیباییهای چین بود.
هوش مصنوعی: او در یک دامن زیبای زربفت، چقدر چیزهای گوناگون و جالب وجود دارد! نمیدانم چطور میتوانم تو را از آنها آگاه کنم.
هوش مصنوعی: آن لطافت و آن عطر و خوشبویی، او را شبیه دختران ظریف و باهار برن و برلین میساخت.
هوش مصنوعی: به مانند خوشهای از خرما که بر روی نخل بلند قرار دارد، جمعیتی با موهای طلایی در بالای سر خود حضور دارند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی تأکید میکند که گیسوانی که به هم ریخته، نه صرفاً برای زیبایی است، بلکه مانند کلیدی است که به احساسات و دلهای کسانی که در درون خود احساس نیاز و محبتی گمشده دارند، راه میدهد. این تصویر، نشاندهنده قدرت و تأثیر عواطف انسانی و زیباییهای ظاهری بر دلها و روحهاست.
هوش مصنوعی: مرا با محبت بوسیدید و من شرمنده شدم چون سن و سالی از من گذشته بود و صورت من پر از خطوط پیری بود.
هوش مصنوعی: دل من جوان و شاداب شده و حال و هوایم از آن بوسه شگفتانگیز سرشار است، گویی آن لبهای زیبا همچون آب حیات به من انرژی و زندگی دوبارهای بخشیدند.
هوش مصنوعی: بتول با زیبایی و جاذبهاش شور و حالی به مجلس بخشید و در کنار او، قمر با صدای دلنشینش هماهنگ و زیبا میخواند.
هوش مصنوعی: با شنیدن یک لذت و شادی از او، زندگی به مناسبتش رونق میگرفت، هرچند دل پدر از دست رفتهام برای آن کودک بینوا میتپید.
هوش مصنوعی: اگرچه زنی که هنوز ازدواج نکرده، قبلاً طلاق دیده است، اما تو با یک نغمه یا آهنگ او شاد و خوشحال شدی.
هوش مصنوعی: جامعه از وجود این دو زن تازه و شاداب میشد، اگر نه این که چهرههایشان زیر نقابی کثیف پنهان شده بود.
هوش مصنوعی: در نهایت، کار به جایی رسید که مراسم عزاداری برپا شد، در حالی که افرادی که شراب نوشیده بودند سرمست و شاداب بودند.
هوش مصنوعی: در این بیت به دو شخصیت اشاره میشود: یکی سکینه و دیگری مادر وهب است. این دو نفر به نوعی نمایانگر دو گروه مختلف هستند. در اینجا، سکینه به عنوان یک شخصیت مؤمن و مذهبی معرفی میشود و مادر وهب نیز بهگونهای نشاندهنده حمایت و پشتیبانی از ایمان و اصولی که دوامی دارد. در مقابل، افرادی مانند شمر که بیدین است، به عنوان نماد کسانی تجزیه و تحلیل میشوند که از اصول و اعتقادات خود دور شدهاند و به نظر میرسد که در مقابل ایمان و باورهای عمیق ایستادهاند.
هوش مصنوعی: وقتی شمر برای مقابله با حضرت عباس (ع) به او حمله میکرد، همانند داستانی بود که در آن سپر، گرز و نیزه در کار بودند.
هوش مصنوعی: به تو چه بگویم که چه کارهایی انجام میداد، واقعاً یکی از افراد بدنام و ملعون بود.
هوش مصنوعی: جناب فرزین گاهی به سمت راست و گاهی به سمت چپ حرکت میکند و این رفتار همیشگی اوست.
هوش مصنوعی: ادیب سلطنه در نهایت به خوبی از کار خود برآمد، هرچند در ابتدای شب با احترام و آرامش به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: زمانی که نیمه شب گذشت، سفرهای آوردند که در آن خورشت قیمه و تهچین قرار داشت.
هوش مصنوعی: شخصی که شکمپرست است، توجهش به غذایی است که میخورد، بهخصوص زمانی که از شب بار زیادی بر معدهاش سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: فرزانگان و ادیبان بعد از گذشت دو سوم شب رفتند، و تنها کسی که باقی ماند، فتح و آن زنان بودند.
هوش مصنوعی: حاج امین و قمر در یک مکان خوابشان برد، هرچند که جاهای زیادی و بالشهای فراوان وجود داشت.
هوش مصنوعی: بله، ماه یکی از چیزهای ناپسند است و وکیل محترم ما هم از افراد ناپسند به شمار میآید.
هوش مصنوعی: من و بتول به جای دیگری رفتیم، اما بتول هنوز پاک و دست نخورده است و جلال الممالک خوشبختی ندارد.
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و رفتار خوب میزبان و مهمانان، بوی خوشی بر من حاکم بود.
هوش مصنوعی: اگر به منِ دور از محبت نگاه کنی، میبینی که بهترین شب عمرم شبی بود که در آن خوشی را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: به یاد شب جمعه، این شعرها را بیان کردم، زیرا شایسته بود که مانند یک مهمانی به تفصیل شرح داده شوند.
هوش مصنوعی: پنداشته نمیشد که دیگر شبی مانند این را ببینم، در حالی که عمرم به حدود پنجاه و سه سال رسیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بر آن سماط که منظور میزبان باشد
شکم پرست کند التفات بر مأکول
همین شعر » بیت ۳۸
«شکم پرست کند التفات بر مأکول»
به خاصه کز سر شب بار معده سنگین بود
فروغ روی شریعت تویی که همواره
سواد مسند تو پشت ملّت و دین بود
تو شهسوار بدی در صف کرم آنگاه
که نقره خنگ سپهر از هلال نوزین بود
ز شوق گوهر لفظ تو ای بسا شبها
[...]
نهفته روی به برگ اندرون گلی محجوب
ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود
زتاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا
ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود
ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.