فروغ روی شریعت تویی که همواره
سواد مسند تو پشت ملّت و دین بود
تو شهسوار بدی در صف کرم آنگاه
که نقره خنگ سپهر از هلال نوزین بود
ز شوق گوهر لفظ تو ای بسا شبها
که آستین من از روی من گهر چین بود
اگر ز هجر تو تلخست زندگانی من
عجب مدار که وصل تو جان شیرین بود
هر آن نفس که زدم در فراق خدمت تو
چو صبح تعبیه دروی هزار زوبین بود
جهانیانرا در غیبت تو شد معلوم
که شرع راز شکوهت چه مایه آیین بود
ز یکدگر بپراکند چون بنات النعّش
زمانه جمعی کان رشک نظم پروین بود
چو شاه شرع ز ما در عرای غیبت شد
همه تسلّی اهل هنر بفرزین بود
زمانه ناگهش از ما بر غم ما بر بود
زهی زمانه که با ماش اینهمه کین بود
اگرچه فرقت آن صدر هر یکی ده کرد
جراحتی که درین سینه های غمگین پود
امید وصل تو اکنون محقّقست از آنک
وصال یوسف و یعقوب ز ابن یامین بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود
اگر بهشت شنیدی بِساطِ دوشین بود
چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم
چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود
عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم
[...]
نهفته روی به برگ اندرون گلی محجوب
ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود
زتاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا
ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود
ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.