هوس هنوز تماشا گر جهانداری است
دگر چه فتنه پس پرده های زنگاری است
زمان زمان شکند آنچه می تراشد عقل
بیا که عشق مسلمان و عقل زناری است
امیر قافله ئی سخت کوش و پیهم کوش
که در قبیلهٔ ما حیدری ز کراری است
تو چشم بستی و گفتی که این جهان خوٍابست
گشای چشم که این خواب خواب بیداری است
بخلوت انجمنی آفرین که فطرت عشق
یکی شناس و تماشا پسند بسیاری است
تپید یک دم و کردند زیب فتراکش
خوشا نصیب غزالی که زخم او کاری است
بباغ و راغ گهر های نغمه می پاشم
گران متاع و چه ارزان ز کند بازاری است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به موضوعات عشق، عقل و واقعیات زندگی میپردازد. او بیان میکند که هوس و جذابیتهای دنیا همچنان انسانها را به تماشا دعوت میکند و دنیای واقعی تحت تأثیر عقل و اندیشه است. شاعر به عشق به عنوان حقیقتی عمیق و منطقی اشاره دارد و تأکید میکند که عشق در دنیای انسانی از اهمیت ویژهای برخوردار است. همچنین، اشارهای به سختکوشی و تلاش در زندگی وجود دارد که با وجود چالشها، انسان باید به ادامه مسیر خود بپردازد و به زیباییهای زندگی توجه کند. در نهایت، شاعر به ارزشهای عشق و زیبایی در زندگی میپردازد و از آن به عنوان گنجینهای ارزشمند یاد میکند.
هوش مصنوعی: انگیزه و تمایل به مشاهده و درک دنیای بزرگ همچنان در دل وجود دارد، اما چه آشفتگی و ناهنجاری هایی در پس پردههای ابهام و تاریکی نهفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که عقل به تنهایی بر مشکلات و چالشها غلبه کند، نتیجهای نخواهد داشت. بیایید به عشق توجه کنیم، زیرا عشق از نظر روحی و معنوی برتر از عقل است و عقل، بدون عشق، مانند زنجیری است که به انسان محدودیت میدهد.
هوش مصنوعی: رهبر گروهی است که با تلاش و پشتکار بیوقفه در حال حرکت است و در قوم و محلهی ما، فردی به نام حیدر، به خاطر شجاعت و دلاوریاش شناخته شده است.
هوش مصنوعی: تو چشمانت را بستهای و میگویی که این دنیا فقط یک خواب است. اما باید چشمانت را باز کنی، زیرا این خواب در واقع بیداری است.
هوش مصنوعی: در میان جمع و محفل، زیباییای وجود دارد که به ذات عشق آگاهی میدهد و همچنین نشاندهنده تمایل و علاقهی زیادی است که در انسانها به تماشا و زیبایی یافت میشود.
هوش مصنوعی: یک لحظه قلبی تند تپید و زخم زیبایی بر روی او ایجاد کرد. خوش به حال غزالی که این زخم برایش بسیار مهم و موثر است.
هوش مصنوعی: من در باغ و باغچه، زلال نغمهها را پخش میکنم. این نکته را یادآور میشوم که گنجینههای گرانبها و باارزشی که به دست میآورم، در واقع از راهی آسان و بیدردسر به دست آمدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمارتی که نگردد خراب، همواری است
گلی که رنگ شکستن ندیده هشیاری است
کنون که ابر گهربار و دشت زنگاری است
ز خویش خیمه برون زن، چه جای خودداری است؟
برآر سر ز گریبان که دامن صحرا
[...]
بیا بیا که ز هجر تو کار دل زاریست
ز دست رفت دل و کار وقت دلداری است
به آستان تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلک سروری به دشواری است
وصال او طلبیدن نه کار هر خامی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.