به ملازمان سلطان خبری دهم ز رازی
که جهان توان گرفتن بنوای دلگدازی
به متاع خود چه نازی که بشهر دردمندان
دل غزنوی نیرزد به تبسم ایازی
همه ناز بی نیازی همه ساز بینوائی
دل شاه لرزه گیرد ز گدای بی نیازی
ز مقام من چه پرسی به طلسم دل اسیرم
نه نشیب من نشیبی نه فراز من فرازی
ره عاقلی رها کن که به او توان رسیدن
به دل نیازمندی به نگاه پاکبازی
به ره تو ناتمامم ز تغافل تو خامم
من و جان نیم سوزی تو و چشم نیم بازی
ره دیر تختهٔ گل ز جبین سجده ریزم
که نیاز من نگنجد به دو رکعت نمازی
ز ستیز آشنایان چه نیاز و ناز خیزد
دلکی بهانه سوزی نگهی بهانه سازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حال و کاستیهای خود اشاره میکند و از احساسات عمیقش در برابر درد و رنج دنیا سخن میگوید. او از غم و دلگدازی ناشی از زندگی میگوید و به ناز و نازک دلی اشاره میکند که در مقابل مشکلات و دردهای دیگران چندان ارزشی ندارد. شاعر به نیاز و نیازی که در دل دارد، و به تلاشهای ناکامش در جلب توجه و محبت دیگران اشاره میکند. همچنین، او از اندوه ناشی از جدایی و فاصله بین خود و معشوقهاش میگوید و به ناامیدیاش از برآورده شدن نیازهای عاطفی اشاره میکند. در پایان، او با توصیف ناتوانی خود در بیان احساسات و نیازها، به یأس و ناامیدی از ارتباط با دنیای اطرافش میپردازد.
هوش مصنوعی: به کسانی که در خدمت پادشاه هستند، خبر میدهم از رازی که دنیا میتواند به خوبی دلها را برنجاند.
هوش مصنوعی: به کالای خود چه غروری داری؟ زیرا در شهر کسانی که درد میکشند، زیبایی و لبخند تو ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: تمام زیبایی و دلربایی کسانی که به هیچ چیز وابسته نیستند، در کنار ناتوانی و بیپولی، قلب شاه را به لرزش میاندازد. این نشان میدهد که حتی بزرگترین قدرتها و ثروتها نیز تحت تأثیر سادگی و استقلال افراد کوتهبینی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: از جایگاه من چه سوالی میکنی؟ من همچنان در جادوی دلبستهام. نه به پایینها تعلق دارم و نه به بالاها.
هوش مصنوعی: راه عاقلانه را رها کن، زیرا او نمیتواند به دل کسی که نیازمند است، با نگاهی از روی صداقت و فریبایی برسد.
هوش مصنوعی: من در راه تو ناتوان و ناقص هستم و از بیتوجهی تو بیخبرم. جانم به خاطر تو در حال سوختن است و تو با نگاهی کمعمق به من مینگری.
هوش مصنوعی: من در مسیر دیر، برای خاک سجدگان، از پیشانیام گل برمیریزم، چرا که خواستهام فراتر از دو رکعت نماز است.
هوش مصنوعی: از درگیری و جدل میان آشناها چه فایدهای به دست میآید؟ دل کسی که دلتنگ است، فقط بهانهجویی میکند و با یک نگاه به دنبال دردسر میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سازی
ز شب است اینکه دارم غم و ناله درازی
به نمازش ار چه بینم چپ و راست بیش از آن است
دو سلام چار گویم چو ادا کنم نمازی
به جفا کلاه کج نه چو شناختی حد خود
[...]
بر من نمینشینی نفسی به دلنوازی
بنشین دمی، که خون شد دل من ز چاره سازی
همه سر بر آستان تو نهادهایم، تا خود
تو رخ که بر فروزی و سر که بر فرازی؟
منت، ای کمر، چه گوی؟ که بر آن میان لاغر
[...]
نکشم سر از وفایت بجفا و ناز و بازی
من و جلوهای نازت که تو خود برای نازی
سر قامت تو گردم که بلند همتان را
فگند بخاکساری ز مقام سر فرازی
نه بگفته ی رقیبی نه باختیار عاشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.