به این بهانه درین بزم محرمی جویم
غزل سرایم و پیغام آشنا گویم
بخلوتی که سخن می شود حجاب آنجا
حدیث دل به زبان نگاه می گویم
پی نظارهٔ روی تو می کنم پاکش
نگاه شوق به جوی سرشک می شویم
چو غنچه گرچه به کارم گره زنند ولی
ز شوق جلوه گه آفتاب می رویم
چو موج ساز وجودم ز سیل بی پرواست
گمان مبر که درین بحر ساحلی جویم
میانه من و او ربط دیده و نظر است
که در نهایت دوری همیشه با اویم
کشید نقش جهانی به پردهٔ چشمم
ز دست شعبده بازی اسیر جادویم
درون گنبد در بسته اش نگنجیدم
من آسمان کهن را چو خار پهلویم
به آشیان ننشینم ز لذت پرواز
گهی به شاخ گلم گاه بر لب جویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار با استفاده از زبان لطیف و استعارهها، احساسات عمیق عاشقانهاش را ابراز میکند. او به یاد محبوبش در محافل مذهبی و محرم به غزلسرایی میپردازد و میگوید که در خلوتها دلمشغولیهای خود را بیان میکند. او با شوق و اشتیاق به یاد چهره محبوبش نگاه میکند و بر رغم موانع، گویی که همچون غنچه در انتظار نور و زیبایی است. شاعر در این بزم، به عمق ارتباطش با معشوق اشاره میکند و تأکید میکند که حتی در دوری همواره به او نزدیک است. او خود را به عنوان موجودی آزاد و پروازکننده توصیف میکند که نمیتواند در محدودیتها بماند و همواره در جستجوی زیبایی و لذت است.
هوش مصنوعی: به خاطر این مناسبت در این مراسم، تصمیم دارم شعری بنویسم و پیامی به دوستان و آشنایان بفرستم.
هوش مصنوعی: در جایی که سخن گفتن ممکن نیست، من به زبان چشمهایم داستان دل را بیان میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر تماشای چهرهات، با نگاهی خالص و پرشور به اشکهایم مینگرم.
هوش مصنوعی: اگرچه مانند یک غنچه ممکن است به من آسیب بزنند، اما به خاطر عشق و شوقی که دارم، مانند آفتاب میدرخشم و میرویم.
هوش مصنوعی: وجود من مانند موجی است که از طغیانی بیپروا ناشی میشود. پس فکر نکن که من در این دریا به دنبال یک ساحل میگردم.
هوش مصنوعی: بین من و او ارتباطی وجود دارد که به نظر و نگرش وابسته است. حتی اگر از هم دور باشیم، همیشه حس نزدیکی به او دارم.
هوش مصنوعی: چشمم همچون پردهای، تصویری از دنیا را به نمایش گذاشته است که به خاطر جادوگری و فریب کاری به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: درون این فضای محدود و بسته نمیتوانستم جای بگیرم؛ آسمان قدیمی و وسیع مانند برشی از خار در کنارم بود.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم در آشیانهای قرار بگیرم، زیرا از لذت پرواز کردن لذت میبرم. گاهی بر روی شاخه گل مینشینم و گاهی هم کنار لب جوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فضول گشتهام امروز جنگ میجویم
منوش نکته مستان که یاوه میگویم
تنا بسوز چو هیزم که از تو سیر شدم
دلا برو تو ز پیشم تو را نمیجویم
لگن نهاد خیالش به چشمه چشمم
[...]
من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم
که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم
گرم به هر سر مویی ملامتی بکنی
گمان مبر که تفاوت کند سر مویم
تعلقی است مرا با کمان ابروی او
[...]
کدام لطف که در شأن ما نکرد ایزد
به صد زبان نتوانم که شکر آن گویم
اگر نه در دل من یاد او بود شب و روز
ز دل نفور شدم دست ازو فرو شویم
به هرکه درنگرم لطف او همی بینم
[...]
سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم
که من نسیم حیات از پیاله میجویم
عبوس زهد به وجه خمار ننشیند
مرید خرقه دردی کشان خوش خویم
شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست
[...]
شدم به باغ که کنج فراغتی جویم
غمت ز پرده دل خیمه زد به پهلویم
شدم چو آینه صافی ز شست و شوی سرشک
بدین بهانه چه باشد که بنگری سویم
اگر چه روی به رویم نمی نهی باری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.