بیا ساقی بیارن کهنه می را
جوان فرودین کن پیر وی را
نوائی ده که از فیض دم خویش
چو مشعل بر فروزم چوب نی را
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
بیا ساقی بیارن کهنه می را
جوان فرودین کن پیر وی را
نوائی ده که از فیض دم خویش
چو مشعل بر فروزم چوب نی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد تا شراب کهنهای بیاورد و جوانی را به پیری تقدیم کند. او از ساقی میخواهد تا صدایی ایجاد کند که با فیض و دم خود، روحش را روشن کند و همچون مشعلی چوب نی را به روشنایی برساند. به طور کلی، شعر به تمایز بین جوانی و پیری و خواستههایی از زندگی و روح اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و شراب قدیمی را بیاور تا ما بتوانیم آن را دوباره جوان کنیم و به زندگی ببخشیم.
هوش مصنوعی: سخنی بگو که از نعمت وجود خودم مانند مشعلی روشنکننده، چوب نی را به روشنی بکشاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو این مایه نبودی رستنی را
نبودی جانور روی ز می را
بکُشتم آن چنان مردی قوی را
چنین گشتم کنون از بدخوئی را
نوازش گرنماید مرتضی را
حسینی آورد بر لب صدا را
چو از ملک دکن شد جلوه پیرا
سوی هندوستان آن مسند آرا
دف و مزمار و چنگ وعودونی را
قدح مینا پیاله خم می را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.