گنجور

 
 
 
سلمان ساوجی

رخش آیینه آیین شاهی است

ز سر تا پا همه فر الهی است

شاه نعمت‌الله ولی

بخوانش خوش که اسرار الهی است

معانی بیان پادشاهی است

اهلی شیرازی

چو صاحب دیده از نور الهی است

خداوند سفیدی و سیاهی است

صائب تبریزی

نه هر تن لایق تشریف شاهی است

شهادت آل تمغای الهی است

سر آزاده تاج زرنگارست

دل آسوده تخت پادشاهی است

بود آزادگی در ترک دنیا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه