ز بحر خود بجوی من گهر ده
متاع من بکوه و دشت و در ده
دلم نگشود از آن طوفان که دادی
مرا شوری ز طوفانی دگر ده
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ز بحر خود بجوی من گهر ده
متاع من بکوه و دشت و در ده
دلم نگشود از آن طوفان که دادی
مرا شوری ز طوفانی دگر ده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی دعوت به جستجوی عمیق در درون خود و کشف خوشبختی و زیباییهاست. شاعر از خدا میخواهد که او را از طوفانهای درونی رها کند و به جای آن شور و اشتیاقی جدید به او عطا کند. به عبارت دیگر، او خواهان تجربهای تازه و دلپذیر است که او را از اضطرابهای گذشته دور کند.
هوش مصنوعی: از دریا خود، مروارید من را جستجو کن. دارایی من را در کوه و دشت و روستا بیاب.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آن طوفانی که پیشتر برایم به وجود آوردی، نتوانست خود را باز کند و از تو میخواهم که شور و هیجان یک طوفان دیگر را به من بدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکی بت را خدای خویش کرده
یکی خورشید و مه را سجده برده
سنانش، موی باریکی سترده
ز چشم مویبینان موی برده
یکی صندوق بودی قفل کرده
که استادش نهفتی زیر پرده
کنون بین کاختر هر هفت کرده
چها بیرون دهد از هفت پرده
به ذهنی تیره و طبعی فسرده
دلی از محنت و اندوه مرده
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.