باز طبعم را هوای دیگر است
بلبل جان را نوای دیگر است
باز شهباز دلم پرواز کرد
تا چه رسم است اینکه یار آغاز کرد
این چه شور است آخر اندر خاطرم
مایه سودا بود اندر سرم
در مشام من چه گل دارد خبر
این نسیم از باغ خلد آمد مگر
موج دریای معانی میرسد
یا نشان از بی نشانی میرسد
طبع را الهام ربانیست این
یا مگر تلقین روحانیست این
از جهان جان فتوحست این سخن
ماورای عقل و روحست این سخن
برتر است از عرش اعلی منزلش
زانکه توحید خدایست اولش
گرچه گفتم آنچه از تقلید ماست
وحدتست او برتر از توحید ماست
بر زبان حرف آید و در دل خیال
برتر است از هر دو ملک لایزال
هیبتش مرغ خرد را پر بسوخت
طوطی اندیشه ها را لب بسوخت
دور از این اندیشه تأویل همه
برتر از تشبیه و تمثیل همه
سر توحیدش نیابد فهم کس
حیرت آمد حاصل دانا و بس
عزتش اندیشه را مسمار زد
تا یقین اینجا در انکار زد
کفر و ایمان گفته در حیرت ورا
جل و عز تشبیه یا رب الوری
هرچه هستش آشنائی میدهد
جمله بر وحدت گواهی میدهد
تا نپنداری که او بیش و کم است
کاین همه از نوع و جنس عالمست
پنج و چار و شش نباشد ذات او
نفی هستیها بود اثبات او
چون نگشت آگه کس از سر قدم
علت معلول را درکش قلم
مبدع بیچون و بی آلت خداست
هرچه عقلت پی برد اینجا خطاست
کفر و ایمان عرصه میدان او
گوی دلها درخم چوگان او
آنچه دریابد همه زیبا نهاد
الذی هو قاهر فوق العباد
فعل او با فعل کس مانند نی
جز خموشی رهبری مانند هی
پرتو او داده مارا خرمی
ورنه چند و چیست اصل آدمی
صنع او چون لطف خود اظهار کرد
آب و گل را قابل دیدار کرد
کنت کنزاً تا چه حکمتهاست این
فیه من روحی چه نسبتهاست این
این همه آب حیات از جوی تو
عقل را سرگشته گم در کوی تو
آتش شوقت جهانی سوخته
بی تو شمع هیچکس نفروخته
از صفات ذات پاکت نیک بد
معترف گشته بنادانی خود
خطبه بر نام تو خوانند این همه
از تو جز نامی ندانند این همه
گرچه توحید تو می خوانیم ما
هم تو دانائی و نادانیم ما
ای پر از غوغای تو بازار دل
حیرت و سوداست با تو کاردل
عقل چون زائل شود خود غافل است
کی شناسد مر تو را این مشکل است
تا قبول فیض تو همره نشد
جان زجان و دل ز دل آگه نشد
قدرتت یک نفخه در حکمت دمید
جوهر و جسم و طبایع شد پدید
قسمت از امر تو آمد بیش و کم
گردش افلاک باشد متهم
زیر و بالا و نهان و آشکار
نیست جز آثار صنع کردگار
حضرت او برتر از الا و لاست
این مگس دان از پی غوغای ماست
ای مبرا از خیالات و گمان
ای منزه از اشارات و بیان
آدمی را کی رسد اثبات تو
ای بخود معروف و عارف ذات تو
گر دمی لطف توام تلقین کند
جبرئیلم از فلک تحسین کند
چون کمال دانشم نادانیست
چاره کارم همه حیرانیست
باریم توفیق ده تا یک نفس
بر زبان رانم همی حمد تو بس
این عروسی را که گشتم جلوه گر
تازه دارش پیش هر صاحبنظر
پرده بر رویش فروهشتم بسی
تا نبیند خویشتن را هر کسی
مریم بکر آمد این پوشیده رو
همچو مریم بی گناه از گفتگو
یا رب از چشم بدانش دور دار
اهل دل را چشم از او پرنور دار
من که حلقه بر در جان میزنم
رب هب لی چون سلیمان میزنم
بخششی کن تا بدار الملک دین
ملک معنی را کنم زیر نگین
مهر خود کن تا بخوانندش همه
داغ خود کن تا بدانندش همه
وارهان از محنت آب و گلم
تا شود هستی تو جان و دلم
کاشف اسرار و دانای ضمیر
چون تو را دانم خدایا دستگیر
بر سر کوی خودم خورسندکن
هرچه من بگسسته ام پیوند کن
گر بگردد قبله معبودم توئی
و ر بپاید قصه مقصودم توئی
ای ورای هرچه میگیرم قیاس
نعمتم دادی و کردی حق شناس
گر زیان کردم تو دیدی از نهفت
صد یکی نتوانم از شکر تو گفت
گر بهر موئی دو صد سجده برم
شکر موئی ناورم چون بنگرم
بد بسی کردم نکو پنداشتم
هیچ جای آشتی نگذاشتم
ای شب افروز سحرخیزان راه
همچو شب دارم دل و نامه سیاه
حالت من گشته چون صبح نخست
بی ثبات و خود نما ونادرست
غافلم از کار و عقلم داده ای
من گریزانم تو در بگشاده ای
رحم کن بر غفلت و نادانیم
کی بخواند گر تو بیرون رانیم
ای امید ناامیدان کوی تو
هر دو عالم را اشارت سوی تو
زان عنایتهای بی علت که هست
این ز پا افتاده را مفکن ز دست
پیش از آن کز من توانائی رسد
رحمتی کن گرچه رسوائی رسد
دانشم از عالم تحقیق بخش
بر طریق مصطفی توفیق بخش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالاتی درونی و معنوی خود سخن میگوید و به جستجوی حقیقت و ایمان میپردازد. او به توصیف عشق و شوق به خداوند و وحدت با او میپردازد و از حیرت و جستجوی عمیق در مسایل مذهبی و فلسفی صحبت میکند. شاعر به قدرت و بینهایتی خدا اشاره دارد و بر این باور است که خداوند بالاتر از هر تصور و تصور است. او در پی دریافت فیض و رحمت الهی است و میخواهد که از غفلت و نادانی رهایی یابد. پایان شعر به دعا و خواستههای شاعر اشاره دارد که از خداوند میخواهد او را در این مسیر هدایت کند و نور الهی را به او ارزانی دارد.
هوش مصنوعی: علاقه و تمایل من به چیزی جدید و متفاوت است و روح پرچمش، صدایی تازه و خاص میطلبد.
هوش مصنوعی: پرواز دوباره قلب من شروع شده است و حالا منتظرم ببینم یار چه شروعی را رقم میزند.
هوش مصنوعی: این چه احساسی است که در ذهنم وجود دارد؟ این فکر و حالتی که در سرم است، به شدت مرا پریشان کرده و باعث شده که دچار تشویش شوم.
هوش مصنوعی: این نسیم چه بویی از بهشت و باغهای سرسبز به مشام من میآورد، انگار که عطر گلها خبر از زیبایی و طراوت آنجا دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که امواج دریا نماد جریان عمیق معانی و احساسات هستند. گویی این امواج، نشانهای از حالتی هستند که نمیتوان به آسانی آن را درک کرد یا مشخص کرد. این تصویر نشاندهندهی عظمت و پیچیدگی اندیشهها و احساساتی است که در پس آن وجود دارند، و به نوعی به ما میگوید که ممکن است در دنیای معنوی، هر چیزی که به نظر میرسد، نشانهای از امر نامشخص یا نامعلوم باشد.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به این دارد که شاید الهامات و اندیشههایی که به ذهن انسان میرسد، از طرف خداوند است یا ممکن است ناشی از تأثیرات روحانی باشد. در واقع، شاعر به بررسی منبع خلاقیت و احساسات درونی میپردازد و اینکه آیا این الهامات از سوی یک قدرت بالاتر آمده یا تحت تأثیر تجربیات و آموزشهای روحانی است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این سخن از دنیای فراتر از عقل و روح است و به نوعی ارتباطی با دستاوردهای عمیق و معنوی دارد. به عبارتی، این سخن به حقایق والایی اشاره دارد که فراتر از درک عادی انسانهاست.
هوش مصنوعی: منزلت او از عرش بلندتر است، چون که ابتدا و سرآغاز آن به یک خداوند یگانه تعلق دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گرچه من از طریق تقلید مسائلی را بیان کردهام که نشاندهندهی وحدت است، اما حقیقت و اصل موضوع فراتر از توحید و یکتاپرستی ماست.
هوش مصنوعی: آنچه که بر زبان میآید، تنها یک کلام است و آنچه در دل میگذرد، بالاتر و ارزشمندتر از هر دو جهان جاودانی است.
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت او به حدی است که عقل را به آتش میکشد و افکار و اندیشهها را به زبان بیزبان میکند.
هوش مصنوعی: از این فکر دور شو که تفسیر همه چیز بهتر از مقایسه و مثال زدن است.
هوش مصنوعی: در زمینه وحدت و یگانگی، هیچ کس نمیتواند به درستی آن را درک کند و فقط با شگفتی میتوان به عمق این مفهوم پی برد؛ این تنها نتیجهای است که انسانها به آن دست مییابند.
هوش مصنوعی: او به تفکر و اندیشه احترام گذاشت و آن را محکم کرد تا اینکه یقین و باور او در اینجا به چالش کشیده شد.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از جهل و دانایی و حیرتی است که در مورد حقیقت خداوند و ویژگیهای او وجود دارد. شاعر به نوعی توصیف میکند که حتی در موضوعات ایمان و کفر، در وجود ذات الهی، انسان را حیران و متعجب میکند. این بیان به بزرگ و عزیز بودن خداوند اشاره دارد و نشاندهندهی عمق و وسعت تفکر دربارهی اوست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، ما را به آشنایی با یکدیگر دعوت میکند و همه اینها نشاندهندهٔ وجود یکپارچگی و وحدت میان ماست.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نباید فکر کنی که او بیشتر یا کمتر از آنچه که هست، وجود دارد؛ زیرا این همه چیز از نوع و جنس جهان است.
هوش مصنوعی: ذات او نه به عددی خاص محدود است، بلکه وجود او نفیکننده همه هستیها و در عین حال اثباتکننده حقیقتی عمیقتر است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی از آغاز و علت هر چیزی آگاه نشود، نمیتواند به درستی مفهوم و اثر آن را درک کند.
هوش مصنوعی: خالق واقعی و بینظیر تنها خداوند است. هر چیزی که ذهنِ تو به آن رسید و فهمید، در اینجا اشتباه است.
هوش مصنوعی: در میدان زندگی، کفر و ایمان همانند دو رقیب در یک مسابقه وجود دارند و قلبها به عنوان گویهای بازی در دست او هستند که فرمانروایی میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که فهمیده شود، زیبایی خاص خود را دارد. خداوندی که بر بندگان خود تسلط دارد، همیشه برتر و قاهر است.
هوش مصنوعی: عمل او با عمل دیگران قابل مقایسه نیست، جز اینکه در سکوت مانند رهبری که تنها موجود است، به راه میبرد.
هوش مصنوعی: نور و روشنی او به ما شادی و سرزندگی داده است، وگرنه زندگی انسان به چه ارزش و معنایی خواهد بود؟
هوش مصنوعی: آفرینش او با ناز و لطفی که نشان داد، موجب شد که آب و خاک قابلیت دیدن و شگفتی پیدا کنند.
هوش مصنوعی: تو گنجی هستی پر از حکمتها و رازها، این روح من چه نسبتی با تو دارد!
هوش مصنوعی: این همه آب زندگی که از جوی تو جاری است، عقل و اندیشه را در مسیر تو حیران و گم کرده است.
هوش مصنوعی: شوق و علاقهام به تو باعث شده که دنیا به آتش بکشد و همه را بیتو تنها و در darkness оставит. هیچ شمعی نمیتواند روشنایی بدهد و هیچ کس نتوانسته است شعلهای برای این عشق روشن کند.
هوش مصنوعی: من به نادانی خود اعتراف کردهام که از ویژگیهای ذات پاک تو، خوب و بد را میشناسم.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد فقط به نام تو آشنا هستند و هیچ چیز دیگری از تو نمیدانند، حتی در مدح و ستایش تو سخن میگویند.
هوش مصنوعی: ما با وجود اینکه به یکتایی و خالقیت تو ایمان داریم، اما خود را در شناخت و فهم تو ناتوان میدانیم.
هوش مصنوعی: ای کسی که وجودت شلوغ و پرهیاهوست، بازار دل پر از حیرت و آشفتهگی است و برای دل تنها با تو کار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی عقل از بین میرود، خود به حال غفلت است و نمیتواند تو را بشناسد. این مسئله بسیار دشوار است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که لطف و رحمت تو شامل حال من نشد، جان من از جان و دل من از دل آگاه نشد.
هوش مصنوعی: قدرت تو به اندازه یک دم از حکمت است که باعث ظهور جوهر، جسم و ویژگیهای طبیعی شد.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر تو در زندگی همیشه تحت تأثیر تغییرات و چرخشهای جهان و کائنات قرار دارد و این تأثیرات به خوبی مشخص و قابل مشاهده هستند.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در عالم، چه پنهان و چه آشکار، جز نشانههایی از خالق و آفریننده نیست.
هوش مصنوعی: حضرت او سرآمد همه عالیمقامان است و این مگس برای جلب توجه ما به سر و صدا افتاده است.
هوش مصنوعی: ای تو که از تصورات و گمانها دوری و از هر نوع اشاره و بیان پاکیزهای.
هوش مصنوعی: انسان چگونه میتواند وجود تو را ثابت کند، ای کسی که خود به خوبی شناخته شده و ذات تو شناخته شده است؟
هوش مصنوعی: اگر لحظهای مهربانی تو به من الهام دهد، جبرئیل از آسمان به ستایش من خواهد پرداخت.
هوش مصنوعی: وقتی به حد زیادی از دانش رسیدهام، فهمیدن کارها برایم دشوار شده و دچار سردرگمی هستم.
هوش مصنوعی: به من توفیق بده که فقط برای یک لحظه نیز زبانم را به ستایش تو باز کنم.
هوش مصنوعی: این عروسی که من در آن حضور دارم، به زیبایی و شکوهی تازه برای هر کسی که دانا و صاحب نظر باشد، نمایش داده شده است.
هوش مصنوعی: من پردهای بر چهرهاش کشیدم تا هیچ کس نتواند او را ببیند و او خودش را بشناسد.
هوش مصنوعی: دختری با چهرهای زیبا و بیگناه به اینجا آمده است، همچون مریم مقدس که در خلوت و آرامش به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ای خدا، این انسانهای با دل را از نگاه آنها دور نگهدار و دلهایشان را از نور وجود او روشن کن.
هوش مصنوعی: من که با امید به دروازهی جان میکوبم، مانند سلیمان از خدا درخواست میکنم که چیزی به من عطا کند.
هوش مصنوعی: بخشش کن تا بتوانم پادشاهی دین را در زیر نگین خود قرار دهم.
هوش مصنوعی: محبت و عاطفهات را به دیگران نشان بده تا همه آن را حس کنند و درد و رنجت را بروز بده تا دیگران از آن باخبر شوند.
هوش مصنوعی: رهایی از درد و رنج زندگی برای من، تا اینکه وجود تو، جان و دل من شود.
هوش مصنوعی: ای کاش تو را بشناسم، ای کسی که رازها را میشناسی و به دلها آگاهی. خدایا، تویی که در مشکلات یاری میکنی.
هوش مصنوعی: در محل زندگی خودم هر چیزی که من خراب کردهام، دوباره اصلاح کن و به حالت قبلی برگردان.
هوش مصنوعی: اگر قبلهی معبدم عوض شود، تو هنوز هم معبود من خواهی بود و اگر داستان مطلوبم ادامه پیدا کند، تو همان هدف من خواهی بود.
هوش مصنوعی: ای کسی که فراتر از هر قضاوتی قرار داری، تو نعمتهایی به من عطا کردی و به خوبیهای من پی بردی.
هوش مصنوعی: اگر زیانی از من دیدی، نمیتوانم از آنچه در دل دارم یک صدم را هم از سپاسگزاری برای تو بیان کنم.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر یک تار مو، دو صد سجده کنم، شکر آن مو را نخواهم آورد چونکه وقتی به آن نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: من کارهای بد زیادی انجام دادم، در حالی که فکر میکردم کارهایم خوب است و هیچ فرصتی برای صلح و آشتی باقی نگذاشتم.
هوش مصنوعی: ای روشنی بخش شبهای بیداران، من نیز مانند شب در دل و نوشتهام حالت تیره و غمگینی دارم.
هوش مصنوعی: حال من مانند صبح زود شده است؛ نااستوار، خود را به نمایش میگذارد و درستی ندارد.
هوش مصنوعی: من از کار و فکر خود غافل هستم و در حالی که تو درب را باز کردهای، من از تو دور شدهام.
هوش مصنوعی: به دیگران رحم کن، چون ما در غفلت و نادانی به سر میبریم. اگر تو ما را تنها بگذاری، چه کسی به فریاد ما خواهد رسید؟
هوش مصنوعی: ای امید ناامیدان در کوی تو، هر دو دنیا به سوی تو اشاره میکنند.
هوش مصنوعی: به خاطر نعمتهای بیدلیلی که وجود دارد، این فرد زمینگیر را از رنج برهان.
هوش مصنوعی: پیش از آنکه از دست من کاری برآید، لطفی کن، هرچند که این لطف ممکن است باعث شرمندگی من شود.
هوش مصنوعی: ای کاش به من علم و دانش درستی عطا کنی تا در مسیر هدایت و راهنمایی پیامبر، موفق باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.