دوستان جان مرا جانب جانان آرید
بلبلی از قفسی سوی گلستان آرید
جان بیمار مرا جانب عیسی ببرید
یا قتیل غم او را ز لبش جان آرید
عندلیب دلم از خار فراق آزاد است
از کرم بلبل دل را بگلستان آرید
شحنه عقل اگر سر بنهد بر در عشق
شحنه را دست ببندید و بسلطان آرید
زنگ اغیار زدودیم ز آئینه دل
آینه تحفه بر یوسف کنعان آرید
تا چو پروانه پر و بال و دل و جان سوزید
شمع ما را ز کرم سوی شبستان آرید
تحفه ای لایق آن حضرت اگر میطلبید
دل بریان شده و دیده گریان آرید
از تجلی جمالش چو شود موسم عید
جان مجروح حسین از پی قربان آرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دزد اندیشهٔ بد را سوی زندان آرید
دست او سخت ببندید و به دیوان آرید
شحنهٔ عقل اگر مالش دزدان ندهد
شحنه را هم بکشانید و به سلطان ارید
تشنگان را بسوی آب صلایی بزنید
[...]
بر سر تربتم آن نوگل خندان آرید
سست پیمان مرا بر سر پیمان آرید
چاک این سینه به دامان قیامت رفته ست
تاری از زلفش و آن سوزش مژگان آرید
دل بود منتظر و شوق نمی آید باز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.