یاور من توی بکن بهر خدای یاریی
نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی
نای برای من کند در شب و روز نالهای
چنگ برای من کند با غم و سوز زاریی
کی بفشاردی مرا دست غمی و غصهای
گر تو مرا به عاطفت در بر خود فشاریی
دیده همچو ابر من اشک روان نباردی
گر تو ز ابر مرحمت بر سر من بباریی
دست دراز کردمیگوش فلک گرفتمی
گر سر زلف خویش را تو به کفم سپاریی
از سر ماه من کله بستدمی ربودمی
گر تو شبی به لطف خود خوش سر من بخاریی
حق حقوق سابقت حق نیاز عاشقت
حق زروع جان من کش تو کنی بهاریی
حق نسیم بوی تو کان رسدم ز کوی تو
حق شعاع روی تو کو کندم نهاریی
تا که نثار کردهای از گل وصل بر سرم
بر کف پای کوششم خار نکرد خاریی
دارد از تو جزو و کل خرمیی و شادیی
وز رخ تو درخت گل خجلت و شرمساریی
ای لب من خموش کن سوی اصول گوش کن
تا کند او به نطق خود نادره غمگساریی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از یاری و محبت معشوق خود سخن میگوید و احساسات عمیق خود را به تصویر میکشد. او به ضعف دلخود و ناتوانی در برابر غم و غصه اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که اگر معشوقش با عطوفت و محبت به او نزدیک شود، بسیاری از دردهایش تسکین مییابد. شاعر به شکل نمادین از اشکها، دردها و آرزوهایش میگوید و در پایان به ارتباط عمیق خود با معشوق و تأثیر حضور او بر زندگیاش اشاره میکند. در واقع، این شعر بیانگر نیاز عمیق به عشق و همدلی است.
هوش مصنوعی: ای دوست، من به کمک تو نیاز دارم، زیرا هیچ یاری برای من نمییابی که ضعیفتر از دل من باشد.
هوش مصنوعی: نی برای من در شب و روز نالهای سر میدهد و چنگ با غم و سوز فریاد میزند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند مرا در آغوش غم و اندوه بگیرد اگر تو با محبت و عاطفهات مرا در آغوش بگیری.
هوش مصنوعی: اگر تو از محبتت بر من بباری، چشم من مانند ابر اشک نمیریزد.
هوش مصنوعی: اگر دستم را به سوی آسمان دراز کنم و گوش فلک را بگیرم، آیا موی خودت را به من میسپاری؟
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی زیبای تو را میبینم، گویی تمام دنیا را در دست دارم. اگر شبی با محبت و لطف تو بر من بگذرد، دنیا برایم بهشتی خواهد شد.
هوش مصنوعی: حقی که بر گردن تو دارم، به عشق تو وابسته است و نیازم را برآورده کن. تو جان من را بهاری میکنی و مرا زنده نگه میداری.
هوش مصنوعی: نسیم بوی تو را به من رساند از کوی تو، و حقیقتاً نور چهرهات چه زیباست که در شبم درخشید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که محبت و عشق تو را بر سرم نثار کردهای، من بر زمین در راهت با وجود خارهای زیادی که زیر پا دارم، هیچ گونه آزاری حس نکردهام.
هوش مصنوعی: تو شادی و خوشبختی را به من هدیه میکنی و از چهرهات درخت گل به خاطر زیباییاش شرمنده و خجالتزده است.
هوش مصنوعی: ای لب من، سکوت کن و به اصول و قواعد گوش بسپار، تا او با سخن خود غمگساری نادر و عجیبی را برپا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آه که از ره کرم یار نکرد یارئی
سوختم از غم و نشد رنجه بغمگسارئی
بر سر صید خود مرا کشت و نگاه هم نکرد
لایق صید خسروی نیست چو من شکارئی
چاره کار عاشقان زاری و زور و زر بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.