چه حذر کنم ز مردن که توام بقای جانی
چه خوش است جان سپردن اگرش تو میستانی
هله تیغ عشق برکش بکش این شکسته دل را
که ز کشتن تو یابد دل مرده زندگانی
پی جستن نشانت ز نشان خود گذشتم
که کسی نشان نیابد ز تو جز به بی نشانی
ز خمار خودپرستی چو مرا نماند طاقت
قدحی بیار ساقی ز چنان مئی که دانی
ز زلال خضر جامی بچشان و ده بقائی
که بجان رسیدم ای جان ز غم جهان فانی
نفسی مرو ز پیشم بنما جمال خویشم
بشکن هزار توبه که بلای ناگهانی
گه جلوه جمالت قدح از حدق بسازم
که چشم شراب غیبی به پیاله نهانی
لب ما و آستینت سر ما و آستانت
اگرم بخویش خوانی و گرم ز پیش رانی
چو حسین عاشقی تو که هزار ذوق یابد
بگه سئوال رویت بجواب لن ترانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وابستگی عمیق به معشوق است. شاعر از عدم ترس از مرگ سخن میگوید و بیان میکند که جان سپردن به معشوق بسیار لذتبخش است. او از عشق به عنوان تیغی یاد میکند که میتواند دل شکستهاش را به زندگی دوباره بازگرداند. همچنین، شاعر به جستجوی نشانی از معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچ نشانی بهتر از بینشان بودن خود معشوق نیست. در ادامه، او از باده عشق و میطلبد که او را از غم دنیا برهاند و جمال معشوق را به نمایش بگذارد. در نهایت، اشاره به عشق حسینی و لذتهای ناشی از آن، بیانگر عمق احساسات و شور و شوق عاشقانه است.
هوش مصنوعی: من چگونه از مرگ بگریزم در حالی که زندگی جاویدان تو برایم خوشایند است؟ جان دادن به خاطر تو، اگر تو آن را بپذیری، بسیار مطلوب است.
هوش مصنوعی: ای عشق، شمشیر خود را بیرون آر و این دل شکسته را به درد آور، چرا که تنها با کشتن توست که دل مرده میتواند جان بگیرد و زنده شود.
هوش مصنوعی: به دنبال نشانهای از تو بودم و برای رسیدن به آن، از نشان خود گذشتم. اما متوجه شدم که هیچ کس نمیتواند نشانی از تو پیدا کند جز با گم شدن در بینشانی.
هوش مصنوعی: از شدت خودخواهی و ناتوانی در تحمل حالتی که دارم، برایم یک پیمانه بیاور ساقی، از آن نوشیدنیای که خودت میدانی.
هوش مصنوعی: از آب زلال چشمهای به من بنوشان و بگو که باید چه کار کنم، زیرا از درد و رنج این دنیای فانی به جانم رسیده است.
هوش مصنوعی: ای جانم، دور نشو و زیباییات را به من نشان بده. چه باکی از شکست هزار توبه، چون بلا و مصیبت ناگهانی در پیش است.
هوش مصنوعی: گاهی میخواهم زیباییات را چنان به تصویر بکشم که چشمم مانند شرابی پنهان در پیالهای نامرئی باشد.
هوش مصنوعی: لب ما و آستینت اشاره به این دارد که اگر ما را بخواهی و از جلو دور نکنی، ما همیشه در خدمت تو هستیم. به عبارت دیگر، اگر محبت و محبت تو را داشته باشی، ما هم به تو نزدیک خواهیم بود و در کنارت خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: اگر تو عاشق حسین باشی، هزارانی از لذتها را درک خواهی کرد، اما وقتی از رویت سوالی میشود، جواب آن این است که مرا نخواهی دید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غم تو خجسته بادا، که غمیست جاودانی
ندهم چنین غمی را به هزار شادمانی
منم آنکه خدمت تو کنم و نمیتوانم
تویی آنکه چاره من نکنی و میتوانی
ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی
که ندیدم از تو بوئی و گذشت زندگانی
دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری
که خبر نبود دل را که تو در میان جانی
ز غمت چو مرغ بسمل شب و روز میطپیدم
[...]
به صبا پیام دادم که ز روی مهربانی
سحری به کوی آن بت گذری کن ار توانی
چو رسی به آستانش ز ادب زمین ببوسی
ز من ای صبا پیامی بدهی بدو نهانی
سر زلف مشکبارش به ادب مگر گشایی
[...]
هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی
که ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانی
بزن آب سرد بر رو بجه و بکن علالا
که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی
که چراغ دزد باشد شب و خواب پاسبانان
[...]
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.