در راه شهرستان جان از عشق شه رهبر کنم
وز خاک پای عاشقان بر فرق سر افسر کنم
آیم بدریای قدم وز فرق سر سازم قدم
در بحر چون غوطی خورم دامن پر از گوهر کنم
در دار ضرب کبریا از عشق جویم کیمیا
مس وجود خویش را بگدازم آنگه زر کنم
شمع ار نگوید ترک سر نورش نگردد بیشتر
من نیز از سوز جگر چون شمع ترک سر کنم
چون از محیا آن ستد هر دم حمیائی دهد
من از حدق سازم قدح وز جان خود ساغر کنم
رخساره گلگون او چون باده پیمائی کند
من عقل زاهد رنگ را مست می احمر کنم
سری که در سردابه ها پنهان کند ارباب دل
چون وقت کشف راز شد من فاش بر منبر کنم
در هر جمیلی حسن تو آشفته میدارد مرا
می جز یکی نبود اگر من شیشه را دیگر کنم
ای عشق بر درگاه خود ره ده حسین خسته را
تا شاهی هر دو جهان از خدمت این در کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید و تمایل خود را برای فدای جان در راه عشق ابراز میکند. او به زیبایی و ارزشهای عشق اشاره کرده و میخواهد از درد و سوز دلش بهرهبرداری کند. شاعر با تصویرسازیهای زیبا و استعارههای عمیق، عشق را به عنوان مسیری برای تعالی و درک عمیقتری از حقیقت معرفی میکند. در نهایت، او از عشق میخواهد که راهی به سوی خود برای او باز کند تا بتواند به وصال برسد و از مقام شایستهاش بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: در مسیر رسیدن به شهر، جانم را فدای عشق رهبر میکنم و از خاک پای عاشقان، تاجی بر سر نصب میکنم.
هوش مصنوعی: میآیم و وارد دریا میشوم و از سرم به عنوان مرحلهای شروع میکنم. وقتی در دریا غوطهور شوم، دامنم را پر از جواهرات میکنم.
هوش مصنوعی: در دنیای بزرگ و پر از زیباییها، به دنبال عشق میگردم تا بتوانم همواره روح خود را به بهترین شکل شکل بدهم و در این فرایند به طلای ناب بدل شوم.
هوش مصنوعی: اگر شمع نگوید که از نورش کم میشود، باز هم نورش بیشتر نخواهد شد. من هم اگر از دل سوختهام سخن بگویم، مانند شمع، دلم سوزانتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی هر بار از زیبایی او نوشیدنی میگیرم، من از ته دلم جامی میسازم و از جانم ساغری درست میکنم.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و قرمز او مانند شرابی است که وقتی به آن نگاه میکنم، من هم چنان تحت تأثیر قرار میگیرم که عقل و فهم خود را فراموش میکنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد اسرار دل را در جایی مخفی کند، زمانی که وقت فاش شدن این رازها برسد، من به راحتی آنها را روی منبر بیان خواهم کرد.
هوش مصنوعی: هر بار که زیبایی تو را میبینم، دل و دماغم را به هم میریزد. اگر فقط یک چیز را به جای شیشه در اختیار داشتم، ممکن بود اوضاع از اینی که هست بهتر شود.
هوش مصنوعی: ای عشق، به من راهی بده تا بتوانم به درگاه تو بیایم و در حالی که خستهام، درخواست کمک کنم. تا از این در، به مقام و جایگاهی در هر دو جهان برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم
وی مطربان ای مطربان دف شما پرزر کنم
ای تشنگان ای تشنگان امروز سقایی کنم
وین خاکدان خشک را جنت کنم کوثر کنم
ای بیکسان ای بیکسان جاء الفرج جاء الفرج
[...]
خواهم که امشب خدمتی چون ساقر اندر خور کنم
کاری که فرمایی مرا فرمان به چشم و سر کنم
چو عکس خورشید از هوا روزی که افتم در برت
گر در ببندی خانه را ، از روزنت سر بر کنم
چون شمع من در انجمن میریزم آب خویشتن
[...]
آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم
شکرانهٔ هر سجدهای صد سجدهٔ دیگر کنم
کردم سراپا خویش را چشم از پی طی رهت
کز بهر سجده بر درت خود را تمامی سرکنم
گوگرد احمر کی کند کار غبار راه تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.