منم که با تو زمانی وصال میبینم
به جای وصل همانا خیال میبینم
بر آستان که بهشتم بهشت را تا من
بر آستان تو خود را مجال میبینم
تویی به لطف درآمیخته به من یا من
میان جان و بدن اتصال میبینم
تو هر جفا که کنی در وصال خورسندم
که در فراق صبوری محال میبینم
سزای افسر شاهی دنیی و عقبیست
سری که در قدمت پایمال میبینم
مگر به شأن تو نازل شدهست آیت حسن
که در تو غایت حسن و جمال میبینم
اگرچه بلبل باغ معانیم خود را
به وصف لالهٔ روی تو لال میبینم
به بحر عشق فرو رو حسین و حال طلب
که غیر عشق همه قیل و قال میبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.