عید است و حریفان ز می عشق خرابند
ای دوست مپندار که سرمست شرابند
اسباب همه عیش در این بزم مهیاست
ارباب طرب خوشتر از این بزم نیابند
چشمان غم اندوختگان جام پر از می
دلهای جگر سوختگان نیز کبابند
علم نظر آموختن از عشق نیارند
آنها که مقید بقوانین کتابند
آهسته رو ای عمر گرامی که به پیشت
عشاق تو در باختن جان بشتابند
از دست دل و دیده خود اهل هوایت
گه غرقه و گه سوخته در آتش و آبند
گر تیر بلا بارد و گر سنگ حوادث
مانند حسین از در تو روی نتابند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترجیع کنم تا که سر رشته بیابند
مستان همه از بهر چنین گنج، خرابند
معنیسبقانگر همه صد بحر کتابند
چون موج گهر پیش لبت سکته جوابند
رحم است به حال تب وتاب نفسی چند
کاین خشکلبان ماهی دریای سرابند
بیش وکم خلق آیت بیمغزی وهمست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.