همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۵

ای دل که شدی در سر آن زلف به تاب

در جایگه خوشی مکن جنگ و عتاب

وی دیده که تشنه‌ای بر آن درّ خوشاب

گر تشنه‌ای از بهر چه می‌ریزی آب