من آن معشوق میخواهم که یار مهربان است او
چه جای جان شیرینم که شیرینتر ز جان است او
کنم در دیدگان جایش ببازم سر ز سودایش
بنازم پیش بالایش که چون سرو روان است او
ز رویش از قمر پرسم ز لعلش از شکر پرسم
ز کوهش از کمر پرسم که با وی در میان است او
اگر این لحظه جان من بخواهد خان و مان من
فدا بادش روان من که آرام روان است او
چو بر پشت سمند آید چو شمشاد بلند آید
به گیسو چون کمند آید به ابرو چون کمان است او
غلامش از دل و جانم مدامش مدح میخوانم
از آنش بنده فرمانم که سلطان جهان است او
الا ای سرو نسرینبر، سمنبوی پریپیکر!
بترس از نالهٔ حیدر که با آه و فغان است او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.