گنجور

 
حیدر شیرازی

خواجوی دزد کابلی از شهر کرمان می‌رسد

موری است او در شاعری، نزد سلیمان می‌رسد

معنی مبر ای بوالهوس! شاعر ندزدد شعر کس

معنی بکر شاعران از عالم جان می‌رسد

دزدی مکن ای خرده‌دان، کالا ز دزدان کن نهان

کز بهر دزدی این زمان سردار دزدان می‌رسد

من می‌دهم تشویش او بر هم دریدم پیش او

در تیزگاه ریش او صد گوز قصران می‌رسد

در شاعری رویین‌تنم، قلب دلیران بشکنم

تا گردن دزدان زنم فرمان سلطان می‌رسد

ای حیدر پاک‌اندرون وی مهر مهرت در درون

یک قطره چه بود گر کنون در بحر عمان می‌رسد؟

ای صفدر صاحب قران، ای پادشاه انس و جان!‏

در شهر شیراز این زمان جاسوس کرمان می‌رسد