گنجور

 
هلالی جغتایی

خوشا کسی که درین عالم خراب آباد

اساس ظلم فگند و بنای داد نهاد

بیا، بیا، که از آن رفتگان بیاد آریم

که رفته اند و ازیشان کسی نیارد یاد

مکن اقامت و بنیاد خانمان مفگن

که دست حادثه خواهد فگندش از بنیاد

توانگری که در خیر بر فقیران بست

دری ز عالم بالا بروی او نگشاد

کسی که یافت بر احوال زیردستان دست

بظلم اگر نستاند، خداش خیر دهاد

صنوبرا، تو چه دل بسته ای بهر شاخی؟

چو سرو باش، که از بار دل شوی آزاد

چه خوش فتاد هلالی ببنده خانه عشق

برو غلامی این خاندان مبارک باد!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode