ای که از یار نشان می طلبی، یار کجاست؟
همه یارند، ولی یار وفادار کجاست؟
تا نپرسند، بخوبان غم دل نتوان گفت
ور بپرسند، بگو: قوت گفتار کجاست؟
رفت آن تازه گل و ماند بدل خار غمش
گل کجا جلوه گر و سرزنش خار کجاست؟
صبر در خانه ویرانه دل هیچ نماند
خواب در دیده غمدیده بیدار کجاست؟
پار بر داغ دل سوخته مرهم بودی
یارب! امسال چه شد؟ مرحمت پار کجاست؟
در خرابات مغان هوش مجویید ز ما
همه مستیم، درین میکده هشیار کجاست؟
بهتر آنست، هلالی، که نهان ماند راز
سر خود فاش مکن، محرم اسرار کجاست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر به جستوجوی یار و محبت واقعی پرداخته و از غمها و دلتنگیهایش سخن میگوید. او میپرسد یار وفادار کجاست، درحالیکه همه به ظاهر یاران هستند. شاعر از این که قادر به ابراز احساساتش نیست، گل و خار را نماد عشق و درد دل میداند و از کمبود صبر و آرامش در دل و خواب میگوید. همچنین از درد و رنجی که بر دل دارد، یاد میکند و به مسکر بودن خود در میکده اشاره میکند و در نهایت تأکید میکند که بهتر است رازها پنهان بمانند. در کل، این شعر بیانکننده تنهایی و جستجوی عشق واقعی در میان درد و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال علامتی از محبوب هستی، باید بگویی محبوب کجاست؟ همه در کنار هم هستند، اما آن محبوب واقعی که وفادار باشد، کجاست؟
هوش مصنوعی: اگر کسی از خوبان حال دل را نپرسد، نمیتوان راحت گفت اما اگر بپرسند، باید گفت: کجا میتوانیم کلام را درست بیان کنیم؟
هوش مصنوعی: آن گل زیبای تازه رفته و تنها درد و غم او باقی مانده است. گل چه زیبایی دارد که جلوهگر باشد و خار چه حقی برای سرزنش دارد؟
هوش مصنوعی: صبر کردن در دل یک ویرانه هیچ فایدهای ندارد، خواب از چشمان کسی که دلش پر از غم است، رفته و بیدار شده است.
هوش مصنوعی: ای کاش در این سال نیز محبوبی که دلدادهام را آرام کند، وجود داشت. چرا امسال خبری از آن رحمت و محبت نیست؟
هوش مصنوعی: در میخانهای که ما هستیم، به دنبال هوش و فهم نگردید. همه ما مست و در حال خوشگذرانی هستیم. در اینجا هیچکس هشیار نیست؛ پس هشیار بودن به چه کار میآید؟
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان، مانند هلال ماه، در سایه باقی بماند و رازهای درونیاش را فاش نکند، زیرا کسی که بتواند اسرار را نگهداری کند بسیار کم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نسیمِ سحر، آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشقکُشِ عَیّار کجاست؟
شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش
آتشِ طور کجا، موعدِ دیدار کجاست؟
هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد
[...]
در همه روی زمین یک دل هشیار کجاست؟
تا بگویم بیقین منزل آن یار کجاست
همه مستند و خرابند ز غفلت، هیهات!
دل و جانی که بود حاضر و هشیار کجاست؟
دل عشاق سراسیمه و فریاد کنان
[...]
تا بِکِی ناله و فریاد که آن یار کجاست
همه آفاق پر از یار شد اغیار کجاست
آتشِ غیرتِ عشق آمد و اغیار بسوخت
چشمبازی که نبیند بجز از یار کجاست
سرِّ توحید ز هر ذره عیان میگردد
[...]
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
قیچجی؟ بقچه رخت من و دستار کجاست
وان کلاه و کمرو موزه بلغار کجاست
روز پوشیدن رختست و بهار و صحرا
[...]
زیر نه طاق فلک غیر کجی کار کجاست؟
راستی در خم این گنبد دوار کجاست؟
دلم از خانقه و زهد و ریایی بگرفت
راه میخانه کجا ساقی عیار کجاست؟
مسجد و شیخ مرا جانب عجب افکندند
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.