دلا، زان لب زلال خضر می خواهی، خیالست این
ز آتش آب می جویی، تمنای محالست این
کسان گویند: هر جوینده ای یابنده می باشد
ترا می جویم و هرگز نمی یابم، چه حالست این؟
قدت را نی الف می خوانم و نی سرو می گویم
بلند و پست چون گویم؟ که دور از اعتدالست این
بهجرانش دم آبی که می گردد نصیب من
جدا زان لب حرامم باد! اگر گویم: حلالست این
بشام غم، هلالی، بسکه زار و ناتوان گشتی
کسی ناگاه اگر بیند ترا، گوید: هلالست این!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و درد فراق اشاره دارد. شاعر از آرزوی خود برای دیدن معشوق سخن میگوید و به ناممکنیهای عاشقی اشاره میکند. او میگوید که تلاش برای یافتن معشوق به مانند جستجوی آب با آتش است، زیرا هرگز موفق نمیشود او را پیدا کند. شاعر از پیچیدگیهای وجودی معشوق و زیباییاش صحبت میکند و به حسرتهایی که از جدایی به وجود آمده، میپردازد. در نهایت، غم و اندوه ناشی از فراق در شعر به وضوح احساس میشود و تم هلالی به عنوان نمادی از ناز و زیبایی معشوق مطرح میگردد.
هوش مصنوعی: ای دل، تو از چشمه زلال خضر میخواهی، اما این فقط خیال است. از آتش نمیتوان آب تهیه کرد و خواستن آن محال است.
هوش مصنوعی: افرادی میگویند که هر کسی که به دنبال چیزی باشد، آن را پیدا میکند. اما من در جستجوی تو هستم و هرگز نتوانستهام تو را پیدا کنم. این وضعیت چه احساسی برای من ایجاد کرده است؟
هوش مصنوعی: من تو را به مانند نی و سرو توصیف میکنم، اما وقتی به قد و قامت تو اشاره میکنم، چگونه باید بگویم که بلند و کوتاه است؟ زیرا این مقایسه دور از توازن و اعتدال است.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری او، آن لحظهای که میرسد، به من لطفی نمیبخشد. اگر بخواهم بگویم که این احساس مجاز است، اشتباه میکنم.
هوش مصنوعی: در شب غم، هلالی، چنان زار و ناتوان شدهای که اگر کسی ناگهان تو را ببیند، خواهد گفت: این چهرهات مانند هلال ماه است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبت میبینم اندر خواب و میگویم: وصالست این
به بیداری تو خود هرگز نمیپرسی: چه حالست این؟
دهان یا نوش، قد یا سرو، تن یا سیم خامست آن؟
جبین یا زهره، رخ یا ماه، ابرو یا هلالست این؟
به جرم آنکه مرغ دل هوادار تو شد روزی
[...]
شب هجران سرآمد آمدی روز وصالست این
من و وصل تو میبینم بخوابت یا خیالست این
چو نبود بر درخت آرزوی کهنه و نو را
چه حاصل گر کهن نخلست آن ور نونهالست این
گذشتم از می صافی ز خون پیمانه پر کردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.