گنجور

 
هلالی جغتایی

ای پریچهره من، چند نشینی بکسان؟

دامن چون تو گلی حیف که گیرند خسان!

ماه من، چند باغیار کنی هم نفسی؟

تیره شد آینه لطف تو زین هم نفسان

پیش هر سفله بشیرین سخنی لب مگشا

شکرستان تو حیفست بکام مگسان

تکیه بر عشق جوانان هوسناک مکن

که بغیر از هوسی نیست درین بوالهوسان

سوخت بیچاره هلالی ز جفاهای رقیب

چاره اش وصل حبیبست، خدایا، برسان!

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
محتشم کاشانی

تا به کی جان کسی دل بری از هیچ کسان

آفت حسن بتان است هجوم مگسان

تو ز خود غافلی ای شمع ملک پروانه

که چو گل هر نفسی میزنی آتش به کسان

زده آتش به جهان حسن تو وز بیم نفس

[...]

ادیب الممالک

من که افتاده ام اندر صف این بوالهوسان

شاهبازستم و گردیده شکار مگسان

چین اگر نازد بر نافه و مصر ار به لسان

نافه شد ناف دوات و بلسانم بلسان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه