گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟

چاره صبرست، ولی صبر ندارم، چه کنم؟

ریخت خون جگر از گوشه چشمم بکنار

و آن جگر گوشه نیامد بکنارم، چه کنم؟

ای طبیب، این همه زحمت مکش و رنج مبر

زار میمیرم، اگر جان نسپارم چه کنم؟

چند گویی که: برو، دامنم از کف بگذار

وای! اگر دامنت از کف بگذارم چه کنم؟

دردمندان همه از صبر قراری گیرند

چون من از درد تو بی صبر و قرارم چه کنم؟

گر چو مرغان خزان دیده ملولم چه عجب؟

گل نمی بینم و آزرده خارم، چه کنم؟

خلق گویند: هلالی، چه کنی گریه زار؟

گریه رو میدهد و عاشق زارم چه کنم؟

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
جهان ملک خاتون

بی رخت صبر از این بیش ندارم چه کنم

تا به کی عمر در این غصّه گذارم چه کنم

این چنین خسته ز ایام فراقت که منم

خون دل در غمت از دیده نبارم چه کنم

گر تو را هست به جای من دلخسته کسی

[...]

یغمای جندقی

یار جان می‌طلبد سر نگذارم چه کنم

دارد اندیشه سر جان نسپارم چه کنم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه