گنجور

 
 
 
جهان ملک خاتون

بی رخت صبر از این بیش ندارم چه کنم

تا به کی عمر در این غصّه گذارم چه کنم

این چنین خسته ز ایام فراقت که منم

خون دل در غمت از دیده نبارم چه کنم

گر تو را هست به جای من دلخسته کسی

[...]

هلالی جغتایی

دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟

چاره صبرست، ولی صبر ندارم، چه کنم؟

ریخت خون جگر از گوشه چشمم بکنار

و آن جگر گوشه نیامد بکنارم، چه کنم؟

ای طبیب، این همه زحمت مکش و رنج مبر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه