گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

دل را ز چاک سینه توانم برون کنم

غم را ز دل برون نتوان کرد، چون کنم؟

خواهم ز دل برون کنم این درد را ولی

در جان درون شود اگر از دل برون کنم

هر محنت از تو موجب چندین محبتست

محنت زیاده کن، که محبت فزون کنم

دل جانب تو آمد و خون کردمش ز رشک

از من عجب مدار که از رشک خون کنم

از رشک خون غیر، که بر دامنت رسد

هر دم ز گریه دامن خود لاله گون کنم

کارم، شبی که بی تو بدیوانگی کشد

افسانه تو گویم و خود را فسون کنم

دیوانه شد هلالی و زنجیرش آرزوست

گیسوی او کجاست؟ که رفع جنون کنم