چون قامت آن سرو سهی کرد هلاکم
سروی بنشانید، روان، بر سر خاکم
رفتی و دلم چاک شد از دست تو دلبر
باز آ و قدم رنجه نما در دل چاکم
گفتی که: هلاکت کنم از ناز و کرشمه
بنشین، که من از دست تو امروز هلاکم
شادیم بخاک قدمت، همچو هلالی
نه بر سر گورم قدم، از ناز، که خاکم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی است. شاعر از زیبایی عاشقش به مانند سرو سهی یاد میکند که موجب دلتنگی و هلاکش شده است. او به محبوب میگوید که از دستش اسیر محبت شده و خواستهاش این است که برگردد و با نازش دوباره او را خوشحال کند. در نهایت، شاعر عشق و شادیش را در پای محبوبش بیان میکند و میگوید که حتی در مرگ نیز عشق او همچنان زنده است.
هوش مصنوعی: زمانی که آن سرو بلند قامت به اوج رسید، من به خاطر زیباییاش از پای درآمدم و روحام بر سر خاکم نشسته است.
هوش مصنوعی: تو از کنارم رفتی و دلم شکسته شد، ای محبوب! دوباره برگرد و با لطفت بر دل زخمیام قدم بگذار.
هوش مصنوعی: تو گفتی که با زیباییها و ناز و جاذبهات مرا به هلاکت میرسی، بنشین و تماشا کن، زیرا امروز من از عشق و دلباختگی به تو به شدت در حال نابودیام.
هوش مصنوعی: ما به خاک پای تو خوشحالیم، چون هلالی که بر بالای قبرم قدم نمیزند، از روی ناز، که من خود خاک توام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نشمرد آزاد، کسی بعد هلاکم
زنجیر به گردن بسپارید به خاکم
نگذاشت به خواب عدمم شیون بلبل
گل ریخته بودند مگر بر سر خاکم؟
از کین تو ترسم، نه ز بیمهری افلاک
[...]
از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم
جوشد پر پروانه ز هر ذرهٔ خاکم
بیتابی من عرض نسبنامهٔ مستی است
چون موج می از سلسلهٔ ریشهٔ تاکم
دود نفس سوختهام طرهٔ یار است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.