گنجور

 
هلالی جغتایی

ترک یاری کردی، از وصل تو یاران را چه حظ؟

دشمن احباب گشتی، دوستداران را چه حظ؟

چون ندارد وعده وصل تو امکان وفا

غیر داغ انتظار امیدواران را چه حظ؟

چشم من، کز گریه نابیناست، چون بیند رخت؟

از تماشای چمن ابر بهاران را چه حظ؟

درد بی درمان خوبان چون نمی گیرد قرار

دردمندان را چه حاصل، بیقراران را چه حظ؟

آن سوار از خاک ما تا کی برانگیزد غبار؟

از غبار انگیختن، یارب، سواران را چه حظ؟

میدهد خاک رهش خاصیت آب حیات

ور نه زین گرد مذلت خاکساران را چه حظ؟

یارب از قتل هلالی چیست مقصود بتان؟

از هلاک عندلیبان گلعذاران را چه حظ؟

 
 
 
جامی

از لب میگون تو پرهیزگاران را چه حظ

لذت می مست داند هوشیاران را چه حظ

ای امید ما همه از تو به نومیدی بدل

غیر نومیدی ز تو امیدواران را چه حظ

یافت با سنبل ز جعد مشکسایت شمه ای

[...]

بابافغانی

ترک یاری کردی از وصل تو یاران را چه حظ

دشمن احباب گشتی دوستداران را چه حظ

چون ندارد وعده ی وصل تو امید وفا

غیر داغ انتظار امیدواران را چه حظ

چشم من کز گریه نابیناست چون بیند رخت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه