زان پیشتر که عقل شود رهنمون مرا
عشق تو ره نمود بکوی جنون مرا
هم سینه شد پر آتش و هم دیده شد پر آب
در آب و آتشست درون و برون مرا
شوخی که بود مردن من کام او کجاست؟
تا بر مراد خویش ببیند کنون مرا
خاک درت ز قتل من آغشته شد بخون
آخر فگند عشق تو در خاک و خون مرا
چشمت، که صبر و هوش هلالی بغمزه برد
خواهد فسانه ساختن از یک فسون مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
پیش تو دیده گر نبود غرق خون مرا
خون می چکد زدیده و دل در درون مرا
من خود نشان تیر ملامت نگشته ام
عشقت نشانه ساخت به داغ جنون مرا
رخسار لاله رنگ تو در دیده بایدم
[...]
آمد بهار و باز جنون شد فزون مرا
رسوای خلق میکند آخر جنون مرا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.